به گزارش تابناک کهگیلویه و بویراحمد، عبدالحمید کیانوری فعال فرهنگی و سیاسی، مدرس و دانشجوی دکترای مدیریت آموزشی طی یادداشتی نوشت: مطالعه آسیبهای اجتماعی اعم از نابهنجاریها و انحرافات اجتماعی یکی از موضوعات مهم و مورد بحث جامعه شناسی است.
تعلیم و تربیت ابزاری کاربردی برای ایجاد تحولات و تغییرات بنیادین در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوده و قادر است از طریق ایجاد تغییر در دانش، رفتارها و ترویج هنجارها و ارزشهای مورد نظر پاسخگوی درخواستهای مربوط به اشتغال، بهره وری و تحرک پذیری اجتماعی به منظور عینیت بخشیدن به آرمانها و ایده آلهای جامعه شود. رسالت اصلی آموزش و پرورش توان بخشیدن به فرد فرد انسانها در جهت توسعه کامل استعدادها و نیز شناخت توانمندیهای خلاق خویش است و این هدف بر سایر اهداف آن ارجحیت دارد حصول این هدف هر چند دشوار و طولانی است، اما در جهت جستجوی عادلانهتر و بهتر برای زیستن ضروری محسوب میشود. این امر زمانی تحقق خواهد یافت که همه چیز سر جای خود قرار گیرد، اما اقدامات و نتایج حاصل حکایت از توفیق کم نظام آموزشی در این رسالت را دارد.
نوع نگاه و آگاهی نسبت به توانمندیها و ضعفها، چگونگی سرعت واکنش به رویدادها و نوع مدیریتها در برخورد با تهدیدات و فرصتها میتواند تعریف کننده ماهیت و آثار مثبت یا منفی رویدادها باشد چرا که با عکس العمل مناسب و مدیریت به موقع، منطقی، علمی و درست میتواند یک تهدید را به فرصت و فرصت را به تهدید تبدیل کرد.
آسیبهای اجتماعی پدیدههای واقعی، متغیر، قانونمند و قابل کنترل و پیش گیری اند. کنترل پذیری آسیبهای اجتماعی شناخت علمی آنها را در هر جامعهای برای پاسخ به پرسشهای نظری و علمی و کاربردی از ایدهها و یافتهای علمی تولید شده در برنامه ریزیهای کوتاه مدت و بلند مدت برای مقابله صحیح با آسیبهای اجتماعی، درمان یا پیش گیری از گسترش و پیدایش آنها را ضروری و پر اهمیت میسازد.
توسعه علمی و فرهنگی در آموزش و پرورش را میتوان براساس دو رویکرد نخبه گرایانه و آموزش عمومی صورت بندی و تدوین کرد نتیجه آن اگر بر امر آموزش عمومی، کاهش آسیبها و شکوفایی استعدادها اهمیت لازم داده شود نخبه گرایی از دل آن زاده میشود و اتخاذ سیاست نخبه گرایی امری معقول و پسندیده و بلکه ضروری خواهد بود.
با توجه به گستردگی آسیبهای اجتماعی بویژه در میان جوانان و نوجوانان مقابله با آنها نیازمند هوشیاری عمومی، برخورد علمی، کارشناسانه و مسوولانه است. واکنشهای فرافکنانه، غیر مسوولانه و غیرحرفهای نه تنها گرهای از مشکلات نمیگشاید بلکه موجب پیچیده شدن آنها میشود.
با توجه به گذر جامعه سنتی به مدرن خانواده ها، مدارس و دست اندرکاران بهتر است روشهای خود را تغییر دهند و تمرکز بیشتری برای آموزش مهارتهای زیستن در جامعه امروزی به نوجوانان و دانش آموزان داشته باشند.
حال این سوال مطرح میشود که نظر به اهداف عالی و ساحت تعلیم و تربیت، اصل تغییر و تحول و استفاده بهینه از زمان و هزینه ها، در مقایسه و رقابت با دانش روز، در راستای رویکرد اصلی نخبه گرایی در مدارس و حمایت از کودکان، نوجوانان و جوانانی که خود توانمند و خلاق هستند جهت رشد و شکوفایی بیشتر استعداد و شادکامی آنها چه برنامه و حمایتهایی عملآ صورت گرفته است؟! از طرفی در زمینه شناسایی افراد آسیب پذیر، کاهش مشکلات و بهبودی آنها چهاقدامات اثربخشی صورت گرفته است؟!