مالک رضایی
عالیجنابان،
به من کرده بودید گر آن نامه تسلیم ،من اینگونه می کردم ،آن نسخه تنظیم .اما نامه شما به رئیس محترم جمهوری،حکایت دیگری دارد. حکایت آن طبیبی است که بیمار بد حالی روی تخت مطبش دراز کشیده بود و او با سراسیمگی ،نهیب می زد که هر چه زودتر او را به دکتر برسانید.
صاحب بیمار هاج و واج مانده بود و می گفت:
مگر دکتر، شما نیستید ؟!
اما چو نیک بنگریم آن هم نیست بلکه حکایت آنانی است که به بدنۀ کارشناسی و صاحب نظران اقتصادی کشور گاهی به چشم بهلول داننده و گاهی بهلول دیوانه می نگرند.
مي گويند،بازرگاني از بهلول كه به دانندگي معروف بود و برخي ديوانه اش مي خواندند . پرسيد يا شيخ ،چه كالايي بخرم تا سود فراوان برم؟
پاسخ گفت:
آهن وپنبه .
چنين كرد ودو چندان سود برد . بار ديگر در حالی که كيسه اي اندوخته از سود در دست و مغزی سرشار از غرور در سر داشت، او را سر راه خود ديد و بازپرسيد:
بهلول ديوانه ، اینبار چه كنم كه دوباره سودي سرشار حاصل آيد؟
پاسخ داد: پياز وهندوانه بخر.
بدون تأمل چنين كرد . اما كل متاع و ميوه در انبار پوسيد و تمام سرمايه برباد رفت . از اين دو نصيحت متضاد خوش عافيت وبد عاقبت در شگفت ماند و علت پرسيد .
بهلول گفت:
يكبار مرا شيخ خطاب كردي ومن از سرعقل وفرزانگي پاسخ گفتم و دگر بار ، ديوانه ام خواندي ومن پاسخي ديوانه وار دادم كه از كوزه همان برون تراود كه دراوست .
روزگاري نامۀ دهها تن از اقتصاد دانان كشور را درپيش بيني ركود و تورم وحشتناك در کشور به كج فهمي آنان از واقعيت ها تعبير کردند و زماني كه غول گراني چهرۀ كريه خود را به اقتصاد و زندگي مردم نشان داد . دوباره مهر مصلحتی ورزیدند و از سر عطوفت و صميميت با آنان به گفتگو نشستند .
آیا درب اقتصاد کشور با تفاوتی کم وبیش از گذشته بر همان پاشنه می چرخد!؟
مگر اقتصاد دانان کشور به صد دلیل وبرهان چندین سال است که نمیگویند، وزن دولت سنگین است،تصدی گری آن بالاست،عرصه برای رقابت بخش خصوصی وسرمایه گذاری تنگ است. بهره وری در نظام اداری و دولتی ما پایین است. هزینه های جاری و اجرایی ما بالاست .نظام بانکی ما پر هزینه و کم بازده است . فساد و رانت، غوغا میکند.معیارهای حاکم بر اقتصاد کشور تعریفی نو می طلبد و.....
مديريت واقتصاد نوين ، فضا وزمان ومكان را لحظه به لحظه فشرده تر مي كند تا بهره وري بيشتري در توليد حاصل آيد .
عرصة اقتصاد، حكمي فراتر از ديدگاههاي سياسي دارد . وفردايي كه در راه است به درماني خارج از تئوري ها وانديشه هاي گذشته و قدیمی ما نياز دارد .
آنچه كه امروز در عرصه اقتصاد ودر سطح جهان با آن مواجه هستيم فقط يك انقلاب سادۀ اقتصادي نيست .بلكه تحولي عميقتر وجابجايي يك تمدن است كه با معيارهاي قديمي وحتي تئوري هاي« جان مينارد كينز» قابل درك نيست . نمي شود كه ما در درون گفتمان موج سوم و فرا صنعتي با ريه هاي موج دومي وموج اولي تنفس كنيم .
مدیری که واقعیتهای اقتصادی جهان پیرامون خود را به رسمیت نشناسد و صرفا با اتکا بر تئوریهای انبساط و انقباض پولی قرن بیستمی کینز حرکت کند قطعا با چالشهای جدی مواجه خواهد شد .در قواعد امروز جهانی شاید با انبساط پولی کینزی، رونق مورد انتظار در آنسوی مرزها ایجاد شود و صنعت غیر رقابتی که به رویه های حمایتی دولتی خو کرده است از رونق مورد انتظار عقب بماند ودیگر هرگز سر از روی بالش گرم ونرمی که زیرش نهاده اند بر ندارد.
بقاي ما در اقتصاد، مستلزم قابل رقابت نمودن اقتصاد ،صنعت و توليداتمان درعرصۀ جهاني است . کسانی که این سخن را میگویند نه خائن هستند نه ضد انقلاب.
اگر ديگران بتوانند ارزانتر توليد كنند وما نتوانيم ، طبيعي است كه ما از گردونۀ رقابت خارج مي شويم . ونه تنها در بازار جهاني حضور نمي يابيم بلكه بازار داخليمان نيز تسليم ديگران مي شود . آيا اين سخن پيچيده اي است !؟
بورو کراسی پر هزینه و مهلک دولتی در همه جای جهان ، لحظه به لحظه در حال کوچک شدن است. مانبايد در عرصه اي فربه شویم كه ديگران درصدد ترك آن عرصه هستند.
چرا بر ماندن بر این بستر بیماری مهلک و کشندۀ دیوانسالارانه، اینهمه اصرار می کنید ؟چرا از فربهی دولت نمی کاهید و بر چابکی آن نمی افزایید ؟
بدنۀ تصميم گيري ما نبايد اجازه دهد كه تحولات پرشتاب . سريع تر از قابليت مديريت ما حركت كند . اقتصاد امر شوخي بردار و تابع دستور و بخشنامه نيست که با نامه نگاریهای بورو کراتیک حل وفصل شود .
چه معنایی دارد که مدیری با شیوه های پوپولیستی به جا مانده از سنت دیرین بگوید که شب و روز ندارد و در خدمت به مردم ، روزانه 18 ساعت کار فشرده و شبانه روزی انجام میدهد.غافل از آنکه بهره وری نظام اداری او کمتر از نیم ساعت است ؟
با این میزان از نرخ بهره وری او باید بداند که در صورت درست بودن ادعایش نیز، به ازای کار 18 ساعت وی عملا 35 نفر در مجموعۀ اداری او بیکار هستند و علت آن، جز یکی از دو حالت زیر نیست.
یا او قادر به بهره برداری از تمام توان نیروهای کارآمد موجود در سیستم اداری خود نیست یا اینکه در جذب نیروهای کارآمد ، توفیق کمتری داشته است.
ودر هردوصورت،بر اوست که با بازبینی در نرخ بهره وری، سیستم خود را سبک،چابک و کم هزینه بکند. وگرنه با چنین روش کاری مرسوم ، رونقی حاصل نخواهد شد .
هیچ، بانگ کف زدن، آید بدر،از یکی دست تو بی دست دگر؟
عالیجنابان ،
این سئوالی از روی نگرانی است .
آیا با این بدنۀ سنگین و پر هزینه دولتی احتمال نمي دهيد كه ما از تجارت جهاني عقب بمانيم ؟ صنايع و كارخانجاتمان توان رقابت با ديگران را از دست بدهند ؟ بازار ما تسليم كالاهاي ديگران بشود و..... ؟
تا كي مي توان به مددتعرفه و بستن حقوق گمركي سنگين، تزريق مُسَکِّنها به توليد و چاپ بی رویه و افسار گسیختۀ اسکناس وتحميل قيمتهاي بالا بر خريدار داخلي و غفلت از زير ساختها، تاوان ضعف مديريتها را در صنایعی از قبیل خودرو سازی و.....پرداخت وبر اقتصاد و كسب وكار مردم، ركود مضاعف تحميل كرد ؟
تا كي بايد آفت دولت سنگین از جناحی به جناح دیگر منتقل شود و در پشت صف آرايي هاي سياسي پنهان بشود ؟
سخن از راست وچپ و اصولگرا و اصلاح طلب و..... نیست این مباحث، در مقایسه با معضلات اقتصادی ،به درد غني سازي اوقات فراغت هم نمي خورد. سرايندگان اولية اين شعر هم ،اكنون در تكميل قافيه هاي آن مانده اند .
اگر بازي برسر اسم و واژه است هيچ دعوايي نيست. « قيمه » را با هر « ق » و « غ » كه مي خواهيد بنويسيد. فقط اندكي گوشت بدهيد تا خورشت آن درست شود . كسي با نام ونوس زيبا نخواهد شد . و با نام فروردين خاصيت بهاری نخواهد یافت .
نام فروردين نيارد گل به باغ
شب نگردد روشن از اسم چراغ.
هيچ اسمي بي مسما ديده اي؟
ياز « گاف » و «لام » گل ، گل چيده ای؟
آنجا به جد تهديد مي شويم . هر چند سال یکبار، يك دهك از طبقات جامعه از گردونۀ زندگي آبرو مندانه خارج ودر معرض شغلهاي كاذب و نا سالم قرار می گیرند . نگران بشویم از اينكه شيوع مواد مخدر صدها هزار خانواده را از بيخ و بن متلاشي میكند و...
دیپلماسی برای ما یک عرصه از صدها عرصه مدیریتی است تمام آن نیست.به درستی اشاره کرده اید که آن به تنهایی برای اقتصاد ما معجزه نخواهد کرد .مدیریت پساتحریم حساستر و مشکلتر از فضای تحریم است.
اگر ثروت حقيقي عبارت از زمان و سرمايه ایی است كه آنرا در اختيار داريم . اگر كار مفيد با زماني سنجيده مي شود كه ما براي انجامش بكار مي گيريم ؟ بیایید از تصدی گری دولت پرهزینه بكاهيم .
بوروكرا سي وكاغذ بازي قرن نوزدهمي ،دردنياي جديد ، در حال حذف شدن است. الان چه زماني است كه بگویند کاری که دولتهای توسعه یافته با یک نفر انجام میدهند ،دولت ایران به دلیل سنگینی در سیستم اداری و شرکتهای دولتی خود آنرا با پنج نفر انجام میدهد و هزینه آنرا بر اقتصاد ملی تحمیل می کند !؟
به هر حال شفا ولذتي در نفي انتقادها و فاصله گرفتن از واقعیتهای اقتصادی جامعه نیست. درمان واقعي فارغ از گرا يشها وسليقه هاي سياسي نگاه عمیق و همه جانبه می طلبد . در این عرصه فدا کاریهایی لازم است که فقط چشم به صندوق ندوزد ،به مصالح ملی بدوزد،تا بداند مومن وگَبر و یهود،کاندر آن صندوق جز لعنت نبود.
تابناک:این یادداشت در برخی روزنامه ها و تارنماهای سراسری کشور نیز به چاپ رسیده است