به گزارش تابناک کردستان، امروزه دیگر تصور ساده از نحوه فعالیت جهان جای خود را به تصوری پیچیده و پارادوکس گونه داده است. این علم جدید تئوری پیچیدگی نامیده میشود و جنبهای از این علم که توجه همگان را به خود جلب کرده تئوری آشوب یا نظم در بینظمی نامیده میشود. نظریه «نظم غایی» یا «نظم در بینظمی» به ما ابزار حل مسائل پیچیده را در محیط پرآشوب و آکنده از تغییروتحول امروزوفردا میدهد. نظریه نظم غائی پس از دو نظریه نسبیت و کوانتوم سومین انقلاب علمی عصر حاضر است. تئوری آشفتگی یا آشوب برای اولینبار از سال ۱۹۶۵ توسط دانشمندی به نام ادوارد لورنز در هواشناسی به کار برده شده و آن را به یک علم تبدیل نموده و سپس در حیطه تمام علوم و مباحث تجربی، ریاضی، رفتاری، مدیریتی و اجتماعی وارد شده و اساس تغییرات بنیادی در علوم بهویژه هواشناسی، نجوم، مکانیک، فیزیک، ریاضی، زیستشناسی، اقتصاد و مدیریت را فراهم آورده است. واژه Chaos به طور سنتی بهعنوان بینظمی، آشوب و نوعی درهموبرهم کلی تعریف میشود. این واژه به معنای فقدان هرگونه ساختار یا نظم است. نام دیگر تئوری آشوب، تئوری سیستمهای غیرخطی است. این تئوری به طور اخص ادعا میکند که هیچچیز در این جهان تصادفی نیست و بینظمی و غیرقابلپیشبینی بودن ظاهری امور حاصل و نتیجه تفکر قطعی گرا و اثباتی است بنابراین نحوه رفتار یک سیستم آشوبناک شدیداً به شرایط اولیه آن سیستم بستگی دارد، چون موقعیت جدید سیستم بر حرکت از موقعیت پیشین آن استوار است. زندگی شهرنشینی یک فرایند ۱۲۰۰ ساله است که ریشه در رام کردن طبیعت دارد و نمونه بارز آن دلتای رودخانه نیل و احداث کانالهای آبیاری برای تسلط بر طبیعت میباشد. از نظر گوردون چایلد انقلاب شهری بهعنوان سومین انقلاب تاریخ بشریت که بعد از انقلاب نوسنگی و کشاورزی اتفاق افتاده، از یک سازمان سلسلهمراتبی پیچیده برخوردار بوده و انقلاب چهارم که در عصر حاضر رخداده، انقلاب اطلاعات میباشد که در نتیجه شهرنشینی معاصر رخداده است. این مراحل تکاملی پیشنیاز اساسی برای تولید سکونتگاههای شهری بوده است. در واقع ریشه شهرنشینی به قبل از تمدن مصر و بینالنهرین در ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد برمیگردد. فلسفه ارسطو در این مورد را میتوان بیشتر شبیه به زیستشناسی دانست؛ در حالی که درک افلاطون از شهر در سلسلهمراتب پایدار بر مقاومت در برابر تغییر استوار بود. ارسطو شهر را از طریق یک مقایسه از تنوع گونهها و نحوه زندگی درک نموده است. مفهوم رشد کنترل شده در تفکرات ارسطو شبیه به مفاهیمی در زیستشناسی است که به ایجاد محدودیت در اندازه قطعات یا کل یک ارگانیسم بکار برده میشود. استعمار یونانی تلاش میکند با محدودیت استفاده از زمین و منابع موجود به تهیه غذا برای جمعیت آن بپردازد. به نظر لویس مامفورد برنامهریزی شهری بهعنوان یک نظام نظارتی به مدلی از شبکه، فنآوریهای مهارتی، انعطافپذیرتر و سازگارتر تبدیل میشود. جیکوبز، معمار و شهرساز، شهر منچستر را ناموفق میدانست؛ زیرا نظم یافته، به چند منطقه تقسیم شده و کارخانهها و محلههای مسکونی و بازرگانی هرکدام در بخشی قرار گرفته بودند. این نظم قابلیت انعطاف را از شهر سلب کرده و قدرت تطبیق و رقابت آن را کاهش داده بود. در مقابل شهر بیرمنگام، سازمان نایافته، با بسیاری از مؤسسات متفاوت و مختلف که درهموبرهم مینمودند از موفقیت بیشتری برخوردار بودند؛ زیرا همین بینظمی وضعیتی تطبیقپذیر و سازگار با شرایط تغییر را ایجاد کرده و تا امروز این شهر توانسته پیشرفتهای بیشتری نسبت به منچستر داشته باشد. با پارادایم متابولیسم طبیعی در ۱۹۶۰، پیشنهاد شهرسازی جدید شامل مراحل رشد، سازگاری و بازسازی مطرح میشود. بهطورکلی طرفداران این ایدئولوژی اعتقاد دارند که طراحی و فناوری بایستی نشاط انسانها را فراهم نماید؛ اما در مقابل، اندیشمندان غربی معتقدند که تعاملات ساکنین محلی، منجر به مداخلات خاص در محل خواهد شد. بهصورت کلی در نیمقرن گذشته معماران «گرهها و لینکها» سیستمهای شبکه را تصور کرده بودند. با توجه به اعتقادی که به شهر آرمانی (دارای یک ساختار ایدئال میباشد) داریم، پیچیدگیهای تغییر شهری باید بهجای تسهیل محدود توسط مکانیسم برنامهریزی جامع بررسی گردد. در حال حاضر مدیریت و کنترل شهر، پیچیده، پویا و دشوار است و با وجود اعتقاد به آرمانگرایی، شهر را نمیتوان درک کرد و یا یک ساختار ایدئال برای آن متصور شد. در واقع، شهرها در قرن بیست و یکم پیچیدگی را پذیرفتهاند و با این تصور که برنامهریزی مانع از هرجومرج ظاهری و رشد برنامهریزی نشده شهری خواهد شد مخالف هستند. پس ما چگونه مدیریت تغییروتحول در شهرها را بررسی کنیم و آنها را در مقابل تغییرات تابآورتر سازیم در حالی که همچنان پیامدهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی در آنها وجود دارد. شهرها نهادهای پیچیدهای هستند که هرگز به طور کامل پایدار نبوده و همیشه در حال تغییر، رشد و فرسودگی هستند. بسیاری از شهرها بارهاوبارها برای همیشه نابود شده اند از جمله دمشق، بغداد، بیتالمقدس و آتن و حتی در زمانهای جنگ و آشوب هم شهر نظم طبیعی خود را حفظ کرده و به جریان زندگی ادامه داده است. با وجودی که برای چند سال جمعیت شهرها با کاهش مواجه میشد، اما دوباره به آستانه جمعیتی خود بازمیگشت که نمونه بارز آن شهر رم میباشد و هر چه روند بازسازی تسریع یابد نشان از تابآوری شهر خواهد بود. کیشوکوروکاوا به این هدف مفهومی «متابولیسم انتقال از عصر مکانیکی به عصر بیودینامیکی»، معتقد است. در همان زمان معماران اروپایی به این فکر میکردند که با تکنولوژی میتوانند، واقعیتر طراحی کنند. ویل اسپتیل و یونا فریدمن (۱۹۵۸) بیشتر به خط آسمان شهر توجه داشتند؛ در حالی که کنراد واچسمن یک مدل رشد آلی را مطرح نمود. با شروع نظریات دکارت در اواسط قرن هفدهم، نظم را در یک پارادایم مکانیکی بهعنوان یک اثر از پیامدهای ریشههای علم مدرن میبیند که از طریق جداسازی فرایند فیزیکی بر اساس تحلیل میتوان آن را خلاصه نموده و یا کاهش داد و به یک انگاشت خطی که همانا شهر بهمثابه ماشینی است که با توجه به قوانین خاص رفتار میکند، رسید. در طول قرن بیستم شاهد یک تغییروتحول آرام و قابلتوجهی تحت عنوان «جایگزینی یک مدل فیزیک فضایی و اتخاذ یک مدل بیولوژیکی» هستیم. دید مکانیکی به ماده، با ریشههای خود در قرن هفدهم، بهعنوان پایه و اساس مفهومی از مدرنیسم عمل میکند. علوم مختلف با ارائه یک مدل از جهان به اندازه کافی توضیح میدهند که چگونه همه چیز به چه شکل و چگونه کار میکنند؛ اما علم مدرنیسم هنوز به علم قدیمی تکیه داده بود که هیچچیز بدون وجود ارتباط با سیستمهای دیگر ایجاد نمیشود. در عوض سیستمهای بیولوژیکی، کمک میکنند تا توضیح دهند که چگونه چیزی که بیارتباط است، به همه چیز متصل است. ژان ژاک روسو معتقد است: خانهها، شهرک را میسازند، اما شهروندان یک شهر را. رشد شهرها توسط توسعه موازی ماشینآلات و ابزار بوده است. کارل مارکس استدلال میکند اختراعات هر دوره خاص، یک ارتباط عمیق با نظم اجتماعی داشته است. مانوئل دلاندا اشاره به ریشههای «مسابقه تسلیحاتی بین پرتابه و دیوار دفاعی» در پیشبینی تحولات بخش کشاورزی دارد. در دوره نوسنگی، دیوار دفاعی برای محافظت از مواد غذایی مازاد ساخته شد که ارگ و شارستان در درون آن قرار میگرفت. تعریف دقیق از دفاع نظامی و معیارهای استفاده شده در ساخت محیط شاید به هشت هزار سال پیش برگردد. لئوناردو داوینچی معتقد است با تلفیق هنر، علم، فنآوری و مهندسی، اختراعات برای برنامههای کاربردی جدید، چندبرابر فنآوریهای موجود، میتوانند خود را وفق دهند. بسیاری از شهرسازان برای تعیین حدود واحدهای همسایگی و حوزه عملکردی بر اساس حرفه و علاقه استدلال میکنند. شهرهای قرونوسطی اروپا نمونهای بارز از آن بود. این شهرها توزیع گستردهای داشته و با اعمال محدودیتهای عابر پیاده بازار را از دیگر فضاها جدا میکردند. آنها همچنین کوچک بودند؛ اما در قرون هجدهم و نوزدهم ارتباط شهر با حومه افزایش یافت؛ اما درعینحال یک مانع طبیعی یا انسانساخت مانند شیب زمین و یا خندق حائل آن از حومه بود. در مورد پاریس، هوسمان در بافت شهری قرونوسطی تا حد زیادی تکاملیافته با تداخل یک شبکه جدید از راههای بزرگ مداخله کرده است. اهداف اصلی تحول پاریس تسلط، قدرت و کنترل ممکن بوده است. در مورد دیگری شهرسازی انگیزه نظامی، شهر ممنوعه پکن، از جادههای حلقهای برای کنترل حرکت به سمت مرکز سیاسی از شهر استفاده میشد؛ بنابراین پیشرفت در تکنولوژی نظامی «هنجاری» در بسیاری از شهرهای غیرنظامی و مدنی و سیستمهای شهری شکل دادهاند. از طرف دیگر گسترش فراتر از دیوارهای دفاعی شهر بوده، در اروپا آرتورو سوریای ماتا در مفهوم خود از شهر خطی سیوداد در سال ۱۹۸۲، بر اساس یک شبکه عمود بر خیابان در امتداد یک شبکه بینشهری و یا حتی منظومهای پیشبینی شده بود، تصوری بهعنوان اتصال تمام اروپا برای گسترش شهرها در طول نوار، شهرها بهسرعت در امتداد خطوط راهآهن گسترشیافته و بعد در امتداد جادهها رشد کردهاند. هر چند با گسترش اتومبیلها یکی از برنامههای ایالات متحده برای مراکز شهرها به پراکندگی در حومهها کمک کرده است. بیش از یک قرن پیش، پاتریک گدس معتقد بود که شهرها یک ارگانیسم طبیعی دارند و تغییر و آشوب در نهایت منجر به نظم میشود. سازماندهی مجدد بهسرعت به پاسخ (و انطباق) اشاره دارد. با توجه به نظر گادزچالک، شهری تابآور است که «قادر به تحمل شوک شدید بدون هرگونه بینظمی و یا آسیب دائمی» باشد. این دیدگاه بهوضوح تأکید زیادی بر استحکام شهرستان (و کاهش خطرات) بهجای سرعت در پاسخ (و کاهش) دارد. بااینوجود، با اشاره به تحمل «آسیب دائمی» نشان میدهد برخی از در نظر گرفتن ماهیت و مقیاس زمانی از تغییر است که با توجه به هر تعریف تابآوری شهری، مهم است بین تعادل سیستم و انعطافپذیری که مترادف هم نیستند تشخیص داده شود. سیستم تابآور ممکن است نوسانات و یا بینظمی در شرایط و یا ساختارهای اولیه داشته باشد و این نوسانات و یا تغییرات ممکن است اساس برای تداوم یک سیستم شهری را در طول زمان فراهم کند؛ علاوه بر این تابآوری شهری لزوماً توانایی یک سیستم برای بازگشت به مسیر قبلی تعادل بعد از قطع و یا فشار نیست. راههای تعادل قبلی ممکن است پس از اختلال ناپدید شوند و مسیر جدید جایگزین شود به نظر میرسد همه شهرها میتوانند مسیر تغییر یا مسیر خروج از آشوب را در یک سیستم پیدا کنند.
دکتر سیروان بهرامی محقق وپژوهشگر در حوزه شهر سازی