پشت بند آن بحث به انتخابات اسفندماه کشید. مطابق معمول از هر دری سخنی بود و صحبت های مختلفی رد و بدل میشد. دوست ما اگرچه ادعایی در مورد تحلیل مسائل روز و انتخابات و سایر مسائل مربوطه نداشت؛ اما بر مواردی انگشت گذاشت که سخت برایم قابل تامل و درس آموز بود.
اینکه وضعیت سرمایه اجتماعی و یا همان اعتماد عمومی به تصمیمات و رفتارهای حاکمان نسبت به سابق از اقبال چندانی برخوردار نیست و امروز تمامی دلسوزان و دغدغه مندان برای برون برفت از وضعیت فعلی معتقدند که باید به جد نسبت به ترمیم و بهسازی اعتماد عمومی توسط حاکمان اقدام عاجل به عمل آید.
سخنانی گفت که به نظر می رسد میتواند در این برهه زمانی گرهی از کار فروبسته ما بگشاید.
تماشاگرانی که از همه نوع و سنخی با هم و همدل هستند. از فرادستان تا فرودستان. به تعبیر امروزی برخی از آقایان.
از دارا و ندار، از کم سواد تا استاد، همه و همه با یک هدف حضور می یابند و نشانی آن پوشیدن لباس های متحد الشکلی است که اثبات کنند با وجود تنوع، یک رنگ و هدف را دارند.
آیا در وضعیت فعلی اجتماعی که جامعه بشدت به انسجام و وحدت و وجود ارتباط توام با اعتماد بین حاکمان و محکومان دارد آیا این نوع رفتار نمی تواند مدل و الگویی شایسته باشد برای آن؟!
آیا نمی توان از تیمی که در اوج و صدر جدول بوده با چند باخت پیاپی به رده نهم سقوط می کند ولی با حمایت، تاکید می کنم، تنها با حمایت تماشگران دوباره خود را در مورد قهرمانی قرار دهد؛ نمی تواند شیوه و سلوک در زمانه ای باشد که فشارهای همه جانبه داخلی و خارجی، جامعه را عصبی و گاها غیر قابل کنترل می کند؟!
آیا نمی توان با ظرفیت الگوسازی از آن جامعه را آرام آرام در ریل درست هدایت و از بزنگاه ها و پیچ های سخت اجتماعی و اقتصادی عبور داد؟!
آیا تیمی که با وجود ژنرال های دلاری که بعنوان سرمربی در وسط معرکه تیم را رها و توسط گمنامی پرتوان بازسازی می شود و خود را می یابد این چنین ظرفیتی را نمی توان برای جامعه فعلی تجویز کرد؟! و چه بسا نتایج غیر قابل باور آن را بعینه دید.
ساحت سیاست امروز بشدت نیازمند بازنگری و بازتعریف از اهداف، روش ها و شیوه هاست و طبیبانه باید توسط افراد آگاه و دردمند آنالیز گردد و چون تیمی که حواشی، آنرا از بازی منطقی در میدان دور کرده است و قدرت پیروزی را سلب کرده و جامعه نیز دچار سندروم و بیماری سوء مدیریت و ناکارآمدی شده است باید که صاحبان اصلی نظام و انقلاب که همان مردم اند در عرصه و معرکه فعلی حاضر شده و نقش نظارتی و اصلاحی خویش را ایفا نمایند و انتخابات عرصه ای است که می توان در این میان ایفاء نقشی باشد به شرط آنکه حاکمان و مسند داران پیام و وجوب تغییر را احساس و ادراک کرده و اقدام کنند.
هر چند در سالهای اخیر این پیام ها به خوبی درک نشده و متاسفانه بخشی از جامعه نسبت به تغییر و اصلاح آن نا امید شده اند. در اینجاست که نقش نخبگان واقعی، دلسوزان اصیل و انقلابیون حقیقی بیش از پیش ظهور و بروز می نماید که جانانه و مردانه به میدان آمده و با گذشتن از آبرو و اعتبار با هدف نشان دادن چهره واقعی و اصیل نظام مردم را امیدوارانه به نظام برخواسته از بطن و متن خود، آشنا و با کمک آنها موانع و روادع را مرتفع و به فردایی روشن، مسئولانه، دور از پلشتی ها و آلودگی های سیاسی و اقتصادی وعده دهد.
الیس بصبح بقریب
ایدون باد
دکتر محمد ایرجیان جراح خیر و تحلیلگر مسائل سیاسی