دو روز پیش لئو مسی ششمین توپ طلای خود را صاحب شد. افتخاری که تا به امروز هیچ بازیکنی به آن دست پیدا نکرده است و تا سالها و یا قرنها بعد جهان فوتبال نتواند همچین عجوبهای را نه در خود زائیده کند و نه چنین افتخاراتی به او هدیه دهد.
مسی به اندازهی توان و اقبالی که داشت توانست به افتخارات ارزشمند باشگاهی برسد، اما موضوعی که باور آن سخت است و تا ابد دلِ هواداران تیم ملی را به درد میآورد صندوقچهی خالی او از کسب طلای ملی است.
این خَلَع سالها بعد فوتبال پژوهانِ تاریخ را با سؤالات مبهمی مواجه میکند که در دنیای فوتبال ملی مسی چه گذشته است؟!
هر قدر این صندوقچه خالی بماند و او در اوجِ شکوفایی به افتخارات فردی و باشگاهی برسد " پدیدهی کاملاً متغیر، بینظم و بیثبات فوتبال که اتفاقاً در ذات آن نهفته است ملموستر حس میشود. "
در فوتبال هیچ نتیجهای از پیش مشخص شده نیست؛ بازارِ داغ بنگاههای شرطبندی همین موضوع را ثابت میکند. به عبارت دیگر فوتبال گرچه رفتار خود را از علم میگیرد تا به نمایش بگذارد و در ادامه با کمک تکنولوژی به فریاد تیمها در لحظههای حساس میرسد تا حقی را زائل نسازد باز رابطهی همهی اینها به یک نتیجهی منطقی ختم نمیشود.
بنابراین این بیرحمی که با (خوش اقبالی و بداقبالی) تیمها تفسیر میشود همهی ارکانِ یک تیم آن را پذیرفتهاند. اما با همین فرضیهی ثابت شده در مورد (مسی با آرژانتین) باور آن باور کردنی نیست.
ناکامی مسی در تیم ملی را از زاویهی "بد اقبالی" برشمردیم. بد اقبالیای که گفتیم از ذات فوتبال و قوانین اش سرچشمه میگیرد. اما موارد و دلایلِ عدیده و عمدهی دیگری هم بودند که باعث شدند دست مسی از جام ملی کوتاه بماند.
در یادداشتهای بعد به آن موارد اشاره خواهم کرد.
انتهای پیام/*