یک فعال سیاسی اصولگرا با بیان اینکه جریان اصولگرایی فاقد ریش سفید است، عنوان کرد: اگر همین دو کاندیدایی که از سوی جریان اصولگرایی به عنوان کاندیدا در قزوین معرفی شدند نیز به وحدت پایبند بودند، حتماً امروز یکی از دو نمایندهی قزوین، اصولگرا بود.
به گزارش تابناک از قزوین، دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در قزوین، با پیروزی جریان اصلاحات و شکست اصولگرایان رقم خورد. آمار و نتایج بدست آمده از این دور از انتخابات مجلس شورای اسلامی می تواند گویای حقایق و ضعفهایی باشد که باید به طور کامل و موشکافانه بررسی کرد. احمد خورگامی از فعالان سیاسی اصولگرا در استان و از فعالان رسانه در استان است.
وی که از اعضای حزب موتلفه قزوین است با بررسی دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات، عدم وحدت کاندیداها، غرور و عدم وجود یک ریش سفید را از مهمترین دلایل شکست اصولگرایان می داند . شما را به خواندن این مصاحبه دعوت میکنیم.
• جناب آقای خورگامی در همین ابتدا دوست داشتیم تحلیل خود را از دهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی ارائه بفرمایید؟یکی از اصلیترین نکات این انتخابات مشارکت حداکثری بود و جای خوشحالی دارد این بحث تحقق پیدا کرد، در بررسی نتایج هم باید بپذیریم که نتایج خوبی رقم خورده و احساس میشود که بسیاری از چهرههای خوب و قوی که دارای سوابق اجرایی بالایی در کشور هستند به مجلس راه پیدا کرده اند. البته در استان قزوین هم نتایج از لحاظ گرایش سیاسی و جریاناتی که حمایت کردند متفاوت بوده و طبیعتاً نتایج بر خلاف آنچه که جریان اصولگرایی مد نظر داشت رقم خورد، اما در مجموع مجلس خوبی خواهیم داشت.
• اگر بخواهیم نتایچ کسب شده در کشور و استان قزوین را بررسی کنیم این نتایج چگونه بود؟حرکت جریان اصولگرایی برای ایحاد یک وحدت بسیار به موقع بود و برخلاف گذشته، دلهای احزاب در این جریان سیاسی خیلی به هم نزدیک شده بود، حتی اگر در تهران هم فارغ از نتایج، وقتی به لیست نگاه میکنیم تفاوت آن را درک میکنیم، تا جایی که اگر به نفر اول لیست اصولگرایان یا همان نفر 31 انتخابات نگاه کنیم و آن را با رأی نفر آخر لیست که در جایگاه شصتم ایستاده مقایسه کنیم اختلاف را تنها در 300 تا چهارصد هزار رای میبینیم و این نشان میدهد که رأی خیلی تشکیلاتی بوده و جریان اصولگرایی در رابطه با کار تشکیلاتی خوب عمل کرده است، کما اینکه نفر شصت و یکم تنها حدود 80 هزار رای کسب کرده است. در قزوین هم بر عکس دورههای گذشته آمار گویای نکات جالبی است. در دورهی قبل نفر نخست جریان اصولگرایی حدود 125 هزار رأی و نفر دوم تنها 12 هزار رأی را کسب میکند، اما در این دور از انتخابات، نفر اول حدود 80 هزار رأی و نفر دوم 66 هزار رأی را کسب میکند. این نشان میدهد که تشکلها و جریانات سیاسی توانستهاند دلهای خود را به هم نزدیک کنند، اما برای شکست باید دنبال دلایل دیگری باشیم.
• جریان اصلاح طلب در استان قزوین به سمت اصولگرایان به اصطلاح مستقل سوق پیدا کرد و توانست رأی لازم را کسب کند، آیا میتوان این پیروزی را پیروزی جریان اصلاحطلبی در استان دانست؟برای پاسخ به این سوال بهتر است به کارنامه و سوابق انتخاب شدگانی همچون آقای طاهرخانی نگاه کنیم، آقای طاهرخانی در دورههای پیش به عنوان اصولگرا شرکت کرده بود و این دوره نیز مورد حمایت آیتالله اسلامی و بخشی از جریان اصولگرایی قرار گرفته است؛ در بویین زهرا هم بابایی صالح اصولگرایی بود که حتی در برخی مسایل ارزشی به روحالله عباسپور انتقاد داشت. یکی از نکاتی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که پیروزی این کاندیداها بیشتر مدیون آرا و رأیهایی است که از پیش، خود داشتهاند . به طور مثال بابایی صالح در دور گذشته به تنهایی 12 هزار رأی را کسب کرده بود و در این دور با به اصطلاح حمایت جریان اصلاحطلبی توانسته 34 هزار رأی را کسب کند، یعنی حمایت اصلاحطلبان و آقای قدرت علیخانی، 22 هزار رأی را به سبد بابایی صالح ریخته است.
در مثال دیگری اگر دقت کنیم میبینیم که در انتخابات مجلس هشتم، دکتر هاشمی در همین حوزهی انتخابیهی بویینزهرا و آوج 4 هزار رأی کسب میکند و در انتخابات مجلس نهم با حمایت آقای علیخانی 26 هزار رأی کسب میکند و در جایگاه دوم قرار میگیرد.
با همین نگاه ساده میتوان به این نتیجه رسید که رقابت شخص آقایان علیخانی و عباسپور در انتخابات مجلس دهم، بدون شک به پیروزی عباسپور میانجامید و این در رأی 22 هزار نفری شیخ قدرت علیخانی مشخص است.
در تاکستان هم اگر به دور قبل نگاه کنیم میبینیم که همین اتفاق روی داده است و از تجمیع آرای امیر طاهرخانی و بهمن طاهرخانی چنین آرایی شکل گرفته است.
• خب با این اوصاف به راحتی میتوان فهمید که جریان اصلاحات کاملاً مهندسی شده و با برنامهریزی پیش رفته و این حساب کتابها را در نظر گرفته و علاوه بر آن، کل جریان اصلاحطلبی پای وحدت خود ایستادهاند. این یعنی اصلاحات حداقل در قزوین ریش سفیدی دارد که رأی و حرفش مورد قبول است آیا در جریان اصولگرایان چنین چیزی وجود دارد؟نکتهای که گفتید کاملاً درست است و ما در جریان اصولگرایی چنین ریش سفیدی را نداریم. یکی از پزها و شعارهای اصلاحطلبها روشنفکری و فضای علمی و دانشگاهی آنان است، اما در موقع انتخابات سه روحانی ریش سفید این جریان در قزوین تصمیمی را میگیرند و بعد از آن، کل جریان اصلاحطلبی از این تصمیم تبعیت میکنند. ولی متأسفانه در بین اصولگرایان این ریش سفیدی وجود ندارد و اصولگرایان استان به شدت از این مشکل رنج میبرند.
برای رفع این مشکل در بین اصولگرایان، شورای ائتلاف اصولگرایی در استان تشکیل شد، اما باید بگویم این شورا متأسفانه دارای وزنی نبود که کاندیداهای جریان خود را برای انصراف از ادامه حضور قانع کند.
از سوی دیگر این انتظار میرفت که برخی از علمای مطرح استان همچون آیتالله اسلامی هم باید پای کار می آمدند. ببنید شخص آیتالله اسلامی کاندیدای مورد حمایت جریان اصولگرایی و جامعتین بود، اما در انتخابات مجلس شورای اسلامی در قزوین و تاکستان از افراد خارج از لیست اصولگرایان حمایت کرد و این همان ساز تفرقه و اختلاف بود.
این فقدان ریش سفیدی در بین جریان اصولگرایی محدود به این دور از انتخابات نیست و در دوره های قبل نیز میتوان آن را مشاهده کرد.
باز اگر بخواهیم به همین جریان ریش سفیدی با آمار نگاه کنیم باید بگوییم که اصلاحطلبها در خوشبینانهترین حالت در حوزهی انتخابیه قزوین البرز و آبیک همواره حدود 100 هزار رأی داشتهاند و گاهاً خیلی کم پیش آمده که بالای 100 هزار رأی داشته باشند یا در این دور خانم زرآبادی که خود دارای جایگاه خانوادگی و منطقهای خاص هستند، 108 هزار رأی کسب کردهاند.
در مجلس هفتم محمد علیخانی با 90 هزار رأی راهی مجلس شورای اسلامی میشود، در دور بعد، شیخ قدرت علیخانی با 60 هزار رأی موفق به کسب نمایندگی مردم قزوین میشود و در دور نهم با کسب 90 هزار رأی از رفتن به مجلس باز میماند؛ این روند در غالب انتخابات برای اصلاحطلبها وجود داشته ولی با اجماع در بین خود راهی مجلس میشوند، اما در سوی دیگر، اصولگرایان به طور مثال با 270 هزار رأی به اجماع نمیرسند.
• این یعنی شما بزرگترین مشکل را در بین اصولگرایان عدم پایبندی به وحدت و تعدد کاندیداها میدانید؟نه نمیتوان تنها دلیل را تعداد کاندیداها دانست. به نظر من تکبر و غرور، خود پیروز دانستن و نقش منفی هواداران کاندیداها در القای پیروزی به کاندیدا نیز یکی دیگر از دلایل شکست است.
• حال سؤال اصلی اینجاست که آیا بعد از اینکه جریان اصولگرایی بر سر دو کاندیدای خاص به اجماع رسید، تشکلهای این جریان نیز به لیست پایبند ماندند؟باید خیلی صریح بگوییم اگر همین دو کاندیدایی که از سوی جریان اصولگرایی به عنوان کاندیدا در قزوین معرفی شدند نیز به وحدت پایبند بودند، حتماً امروز یکی از دو نمایندهی قزوین، اصولگرا بود.
در شرایطی که یکی از کاندیداهای جریان اصولگرایی حاضر به چاپ پوستر مشترک نمیشد کاندیدای دیگر لیست اصولگرایان در همهی محافل و سخنرانیها پایبند لیست و وحدت بود و به هواداران خود تأکید میکرد که به لیست رأی بدهند.
نتیجهی این اختلافات را میتوان در آرای حومهی قزوین مثل طارم دید. اگر نگاهی به آرای بخش طارم بکنیم میبینیم حجت الاسلام حسینی پایینترین رأی را در جمع 6 کاندیدای برتر در این منطقه داشت. خیلی از اصولگرایان از عدم وحدت واقعی بین این دو کاندیدای لیست اصولگرایان ناراحت بودند.
دلیل این عدم تحقق ائتلاف به معنای واقعی را نیز باید در خود شورای ائتلاف اصولگرایان دانست. این شورا دو گزینه را انتخاب کردند اما خود پای کار نماندند و در نهایت هیچ ستاد تبلیغاتی مشترکی تشکیل نشد. اگر با دقت نگاه کنیم میبینیم که جمعیت ایثارگران و رهپویان به سمت آقای حسینی و مؤتلفه و پایداری نیز به سمت خانم محمدبیگی رفتند.
شورای ائتلاف اصولگرایان میتوانست نقش جدیتری ایفا کند و اعلام میکرد که این دو کاندیدا که مورد ائتلاف جریان اصولگرایی قرار گرفتهاند باید وحدت داشته باشند، در غیر اینصورت مورد حمایت نخواهند بود اما اینگونه نشد.
• پس میتوان گفت که یکی از دلایل اصلی انشقاق در میان اصولگرایان و حتی سوق پیدا کردن افراد برجستهی اصولگرا در حوزهی رسانه به سمت کاندیدای سوم به این دلیل بود که وحدت واقعی در میان این دو کاندیدا شکل نگرفته بود؟متأسفانه بخشی از اعضای ستادها مخصوصاً در ستاد آقای حسینی، گزینه دومشان کسی غیر از لیست ائتلاف اصولگرایان بود و تصور خود آقای حسینی نیز این بود که اگر جدا حرکت کنند میتوانند از رای دوم سایر گزینههای اصولگرا استفاده کنند و این تفکر اشتباه بود.
نتایج انتخابات نیز نشان میدهد که تصمیم شورای ائتلاف اصولگرایان در انتخاب خانم محمدبیگی به عنوان یکی از دو کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان تصمیم بسیار درست و دقیقی بود، اما متأسفانه اگر آقای حسینی این ائتلاف را به معنای واقعی میپذیرفتند، شاید این نتایج رقم نمیخورد. البته بنده امیدوارم امروز آقای حسینی پذیرفته باشند که دلیل شکست اصولگرایان عدم وحدت بین این دو کاندیدا بوده است.
البته پایبندی خانم محمدبیگی به لیست بسیار واضح بود، به طور مثال در شرایطی که حاج آقای اسلامی در انتخابات قزوین از گزینهی دیگری غیر از لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کرده بود، خانم محمدبیگی به واسطهی پایبندی به لیست مشترک، در سخنان و محافل انتخاباتی خود به شدت از آقای اسلامی نام میبرد و حمایت میکرد.
• به نظر جنابعالی چرا این باور در آقای حسینی شکل گرفته بود که به لیست پایبند نباشد و اعتقادی به این وحدت نداشته باشد؟آقای حسینی و اطرافیان، ایشان را از قبل پیروز میدانستند و نیازی نمیدیدند که با دیگران ائتلاف کنند و از سویی نظرسنجیها گواه این امر بود که آقای محمدی و حاج آقای حسینی راهی مجلس خواهند شد. همچنین اطرافیان حجتالاسلام حسینی برای خانم محمدبیگی وزنی برای کسب رأی قائل نبودند و برای همین اجازه نمیدادند که ایشان با خانم محمد بیگی ائتلاف کنند. از طرفی بیشتر چهرههای برجستهی ستاد انتخاباتی آقای سیاهکالی مرادی در ستاد آقای حسینی نیز فعال بودند.
• معمولاً در انتخابات ایران چهرههای نو اما پر سر و صدا و با ایده مورد استقبال قرار میگیرند، در سطح کشوری اصولگراها دارای چنین تجربهای بودند و چهرهی نویی مانند احمدینژاد که اصلاً در فضای سیاسی کشور مطرح نبود، در سال 84 از طرف مردم انتخاب شد و حتی اصولگرایان را نیز شوکه کرد، حال سؤال اینجاست چرا در استان قزوین به این باور نرسیدیم که خانم محمد بیگی حرف برای گفتن دارد و میتواند برای کسب رأی جایگاه داشته باشد؟ چرا حجتالاسلام حسینی به این باور نرسید که میتوان بر روی این گزینه حساب کرد؟ یا سؤال بزرگتر اینجاست چرا جریان اصولگرایی از بازوی رسانهای خود استفاده نمیکند؟این نکته خیلی نکته قابل توجهی است، در کشورهای غربی احزاب و جریانات سیاسی بر اساس بازخوردی که رسانههایشان به آنها ارائه میدهند دستور جلسه تعیین میکنند، اما متأسفانه در ایران و بالطبع در همین شورای ائتلاف اصولگرایان جایگاهی برای رسانه نمیبینیم، این مشکل تا جایی است که اعضای شورای ائتلاف اصولگرایان معتقد بودند که رسانهها ابزاری برای جریانهای سیاسی هستند و این همان اشتباه استراتژیک است که باعث میشود جریان و احزاب سیاسی از کف جامعه و دیدگاههای درون جامعه بیخبر باشد.
جریان اصولگرایی به آرای خاکستری جامعه و به خواستههای نسل جوان توجه نمیکند اما در جریان اصلاحطلبی اینطور نیست و سعی میکنند با قرار دادن ستادهای انتخاباتی خود در محلهایی که قشر خاکستری جامعه در آن قرار دارند برای خود یک موج ایجاد میکنند.
در حوزهی رسانهها نیز یکی از دلایل اصلی شکست آقای حسینی همین رسانههای اصولگرا بودند. از سوی دیگر رسانههای استان نیز در طی 4 سال حضور حجتالاسلام حسینی در مجلس، ایشان را بدون هیچ چشمداشتی در سختترین شرایط یاری میکنند، اما درست در یک ماه مانده به انتخابات حجتالاسلام حسینی با تولید یک نشریهی جدید با تیمی مستقل از تهران به همهی نشریات همراه خود بیتوجهی میکند. یکی از دلایلی که نشریات اصولگرا قبول کردند از آقای سیاهکالی مرادی آگهی چاپ کنند، نوعی حرکت اعتراضی به کاندیدای اصولگرایی بود که 4 سال نشریات استان در گرما و سرما وی را یاری کردند، اما این بزرگوار دقیقاً یک ماه مانده به انتخابات به جای حمایت از همین رسانهها خود خلق رسانه میکند.
• به نظر شما چه چیزی باعث می شود که کاندیداهای حریان اصولگرایی هیج وقت حاضر نمیشوند از صحنه انتخابات خارج شوند تا جایی که این عدم انصراف آنها به قیمت شکسته شدن آرمانهای آنها هم تمام شده است؟این احساس تکلیفی که در این بزرگواران ایجاد میشود در خیلی از امور جز دنیا طلبی چیز دیگری نیست، چون اگر این حضور بر اساس تکلیف باشد بدون شک در بعضی اوقات تکلیف بر انصراف از ادامهی حضور است، اما جالب است که برخی از این دوستان برای انصراف از انتخابات توقع مالی داشتند.
• خب چرا برای سنجش رأی مردم مانند جریان مقابل سراغ ابزارهای علمی همچون نظرسنجی مؤسسات معتبر افکارسنجی نمیرویم؟یکی از دلایل این است که متأسفانه جریان اصولگرایی همیشه دقیقهی 90 وارد میدان میشود و به فکر کار میافتد و این عامل خیلی از ناکامیها است. علت دیکر کمبود منابع مالی است که اجازهی انجام یک کار تشکیلاتی قوی را نمیدهد و نکتهی سوم هم در عدم توجه به بدنه و لایههای پایینی جامعه است و همیشه انتظار دارند که لایههای پایینی جامعه از آنها تبعیت کنند.
• در میان صحبتهایتان گفتید که شورای اصولگرایی وزانت لازم را نداشت. چرا این شورای اصولگرایی وزانت لازم را برای همراه کردن این افراد را نداشت؟ یعنی این فقدان ریش سفیدی تا به این حد است که حتی یک شورا هم نمیتواند این افراد را با خود همراه کند؟اعضای این شورا اعضای دلسوز و همراه، علاقهمند به نظام و انقلاب و حتی از جمع خانوادهی شهدا بودند، اما کاندیداها خود را بالاتر از این شورا میدیدند و از ابتدا نیز خود را ملزم به پذیرش نظر این شورا نمیدیدند و معتقد بودند که باید بر اساس معیار و ملاک خاصی کار ائتلاف صورت بگیرد.
• این یعنی شورا فاکتورهای مناسب را برای ارزیابی نداشت؟بله به نظر من شورا نیز فاکتورهای لازم را برای ارزیابی و در نهایت قانع کردن کاندیداها بر طبق یک منطق صحیح نداشت.
• مجلس آینده را چطور ارزیابی میکنید؟در خیلی از استانها از هر دو جریان افرادی رأی آوردهاند که سابقهی استانداری یا وزارت داشتهاند اما به نظر من استان قزوین متضرر شد. به طور مثال سطح نمایندگی در استان قزوین در یک دورهای حاج آقای ابوترابی یا حتی شیخ قدرت علیخانی بود و همیشه نمایندگان قزوین دارای یک وزن سیاسی بالا در سطح کلان جریان سیاسی خود بودند و اثرگذاری داشتند. اما امروز این سطح به خانم زرآبادی رسیده است که دارای اثرگذاری خاصی در جریان اصلاحطلبی نیست و در مسائل اجرایی نیز باید در این دوره کسب تجربه کنند.
• حرف پایانی؟امروز باید خود را نیز نقد کنیم؛ مردم در سه دورهی مجلس هفتم، هشتم و نهم به جریان اصولگرایی رأی دادند و به نظر من شاید این نوع رأی دادن در این دوره یک جنبهی اعتراضی نیز داشته که شاید آنچه مثل معیشت، کار، اقتصاد و غیره برای مردم مهم بوده است محقق نشده است. فارغ از تمام سیاسی کاریها باید به فکر راضی کردن مردم باشیم و به نظر من شاید علیرغم اینکه مجلس خوبی داشتیم اما نتوانستیم مردم را راضی کنیم.
گفتنی است مطالب و پاسخ های مندرج در این مصاحبه صرفاً نظر آقای خورگامی است و انتشار آن به معنای تأیید خبرگزاری تابناک قزوین نخواهد بود.