به گزارش تابناک کردستان، خوشبختانه در طول دو دهه اخیر هزاران شهر بزرگ و کوچک در جهان چنین اقدامی را در دستور کار توسعه خود قرار دادهاند. پیادهراهسازی اقدامی حرفهای و چندبعدی و بسیار پیچیده در زمینه تحول بافتهای شهری مناطق مرکزی شهرهاست که از ابعاد فنی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی گرفته تا سلامت عمومی را دگرگون میکند. هدف از طرح این موضوع آن است که بدانیم پیادهراهسازی همواره یکی از اهداف شهرسازان بوده و حتی برای دستیابی به آن مهم تربیت نیز شده اند؛ بنابراین قصد در ایراد مباحث زیر مخالفت با احداث پیادهراه در هیچ شهری منجمله سنندج نیست. همینطور هدف آن نیست که با نقد این پروژه تلاشهای شهرداری در زمینههای مختلف مستور و نادیده انگاشته شود، بلکه هدف تبیین ایرادات و مسائل اساسی وارد بر این پروژه از دیدگاه فنی است. امری که از ابتدای طرح این پروژه در سالهای پیش در جلسات متعدد بیان شده وبا اجرای پروژه شاهد ابتلای آن به همان مسائل مزمن هستیم که سالها بیان داشتهایم، اما با تمام این اوصاف نهایت امید ما عدم تحقق پیشبینیها و حرکت پروژه در مدار یک پیادهراه واقعی و اصلاح مداوم فرایندهای اجرایی است. ازآنجاییکه بازگردانی یک پروژه شهری و اصلاح آن کاری بس عظیم و در بسیاری موارد ناممکن است و شهروندان چندین نسل از آن متأثر میشوند امید است که نقدهای ما بهعنوان کوچکترین شهروندان سنندج؛ نوشدارو پس از مرگ سهراب نبوده، حداقل شنیده شود. سبک نگارش بهصورت طرح چند سؤال و تلاش برای تبیین نظرات بر اساس آنهاست.
سؤال اول: پیادهراه چگونه به فردوسی اختصاص یافت؟ یکی از مهمترین موضوعات چالشبرانگیز در عرصه مدیریت شهری مفهومی است بنام تعریف پروژه که میبایست که قبل از پرداختن به فردوسی باید دید در شهرهای توسعهیافته چگونه پروژهها تعریف میشوند. بهصورت بسیار ساده و مختصر پروژههای شهری حاصل و نتیجه برنامههای تدوین شده برای شهرند که به آن استراتژی توسعه شهر یا CDS گفته میشود. این برنامه نقشه راه شهرداران در هدایت شهرها و شرح برنامه عمرانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهر میباشند. شوراهای شهر هم بر اساس موفقیت یک شهردار در تکمیل پروژهها در قالب آن برنامه وی را مورد سنجش قرار داده و نظارت میکنند. برایناساس و در قالب این فرآیند، همه چیز شفاف و نظاممند میشود، اما در عمل مخصوصاً برای شهرهای جهان سوم، چنین اتفاقی نمیافتد؛ چراکه برنامههای توسعه شهر یا تدوین نشدهاند یا در حال تدویناند و اگر تدوین هم شوند تا حد زیادی در کتابخانههای شوراها و شهرداریها جا خوش میکنند. (ازآنجاییکه برنامه وجود ندارد پس پروژهها به شیوه نظاممند تعریف نمیشوند). پس آنچه که میماند تعریف پروژه در شهر به شیوه سنتی است که هماکنون در سنندج نیز این شیوه کاملاً حکمفرماست.
در شیوه سنتی تعریف پروژه حاصل:
۱- ادراکات شخصی مدیران شهری از شهر است؛
۲- تعریف پروژه حاصل نگاه شخصی مدیران از توسعه شهر است؛
۳- تعریف پروژه حاصل اجماع بخشی یا کل مدیران شهری بر سر چالشهای اصلی شهر است.
باوجودی که در مواردی معدود ممکن است، پروژههای لیست شده دقیقاً با واقعیات علمی و نیازهای یک شهر پایدار منطبق باشد، اما متأسفانه در تعریف سنتی پروژههای شهری غالباً شاهدیم که اولویت پروژه، مورد سؤال بوده، هزینههای پروژه بسیار بیشتر از آن چیزی است که باید میبود؛ پروژه اساساً حاصل اجماع متخصصین و شهروندان ذینفع و طیفهای مختلف شهروندان با مدیران نبوده و فرآیند علمی را در شناسایی، طی نمیکند و یا حتی با مکان پیشبینیشده هماهنگ نیست و ....
پیادهراه فردوسی حاصل تعریف سنتی از یک پروژه شهری است که بهزعم نگارندگان، مبتلا به ایرادات اساسی است؛ چراکه تعریف پروژه فاقد مبانی علمی بوده و ترکیبی از احساسات، میل به توسعه و رؤیای آن و تعمیم ناآگاهانه پیادهراههای اجرا شدهای همچون مرکز شهر همدان و اقتباسهای ناصواب از تجارب کشورهای خارجی بوده است. از سویی دیگر، کاملاً واضح است که مدیریت شهری این پروژه را با نگاه کالبدی و همچون یک پروژه پیمانکاری با تعدادی نقشه اجرایی نگریسته است. چنین نگاهی در کل پروژه حکمفرماست و علیرغم اعلام وجود پیوستهای اجتماعی و فرهنگی برای پروژه مزبور، در حین اجرا آنچه حرف اول و آخر را زده، دغدغه مدیریت شهری برای خرید سنگ مصالح کف، چگونگی بهبود شبکههای زیرساختی و موضوعاتی؛ به مانند آن است. شاهد مدعا آنکه، مدیریت این پروژه در حوزه شهرداری در معاونت فنی آن تعریف شده است؛ بنابراین نگاه مهندسی محض، آسیبی جدی بر چنین مداخلات پیچیدهای وارد ساخته که دارای زمینه اجتماعیاند. جالب آنکه هرگاه پیشنهادهایی برای رفع چالشهای اجتماعی از بستر مهندسی برخاسته، پیشنهاداتی عجیب مطرح شده است. یکی از این پیشنهادهای غریب، تهیه یک نرم افزار برای ثبتنام دستفروشان و زمانبندی آنها برای استقرار در خیابان بود! یا انتقال دستفروشان به پارکهای کودک و دیدگاه. گویی که مدیریت شهری آگاه نیست رابطه پیچیده عرضه، تقاضا، مکان و زمان چهار بعد اقتصاد دستفروشی را تشکیل میدهد و شیوههای اقناع مردم به بهره گیری از فضا جای رویکردهای سلبی و قهری را گرفته اند. این پیشنهادهای به نوبه خود بسیار غریب مینمایند.
خلاصه آنکه:
۱- سؤال کارفرما که ما آن را مدیریت شهری میدانیم؛ از مشاور خود این است: در میان چهار خیابان منتهی به میدان انقلاب کدام خیابان مناسب پیادهراه میباشد؟ (به سؤال دقت کنید. در طرح سؤال گفته نشده که در کل شهر سنندج چه خیابان یا خیابانهایی مناسب اجرای پیادهراه هستند. از اینجاست که اولین خط کج نهاده شد و سنگ بنای تلاشی سلسلهوار و اشتباه گذارده میشود.)؛
۲- مشاور باتوجهبه سؤال، ظاهراً خیابان فردوسی را انتخاب میکند. متأسفانه مشاور نیز به ایراد فاجعهبار در خواسته کارفرما توجهی نمیکند و خشت دوم هو کج ترنهاده میشود؛
۳- بر همین اساس مستندات تکمیل و اعلان عمومی انجام و سالها مطالبه عمومی ایجاد میشود. سطح مطالبه عمومی به حدی میرسد که هر شهروندی، نقدی به مدیریت شهری دارد و عدم اجرای پیادهراه را عنوان میکند؛ بدون آنکه تبعات و الزامات چنین موضوعی مطالبه شود؛
۴- مدیریت شهری با هدف ایجاد تغییرات عمده در شهر مطالبات تجمیع شده که به نظر ما سالها بهاشتباه بهسوی فردوسی هدایت شدهاند را برنمیتابد و در فرآیندی احساسی و غیرعلمی و در مقطعی زمانی با عجله به مرحله اجرا میگذارد.
حال به سؤال دوم بپردازیم، اما به یاد داشته باشیم که بیشترین صدمه را از تعریف سنتی پروژهها خوردهایم که سه عارضه هدررفتن منابع، نارضایتی کاربران و فرسوده شدن مدیریت شهری در زیر بار چنین پروژههایی رابه بار میآورد؛ که علیرغم نیت خوب، نتیجه مطلوب نیست؛ چراکه نتیجه مناسب، نتیجهای کمهزینه، پایدار و مدنظر غالب ذیمدخلان شهری است.
سؤال دوم: فرآیند طراحی چگونه تدوین و هدایت شد؟ بنا بر اطلاعات دریافتی مشاور بکار گرفته شده برای این پروژه، مهندس مشاور با تخصص معماری بوده است. حال سؤال این است که آیا مشاور چنین پروژهای باید تخصص شهرسازی میداشت یا معماری؟ همین روش اشتباه در تعیین عامل چهارم پروژه نیز مشخص شده که دارای تخصص راهسازی بوده است نه مداخلات در پروژههای شهری پیچیده. چنین دیدگاه نادرستی به موضوع، ضربه دیگری را بر پروژه وارد کرد و خشت کج دیگر. دلیل تأکید بر این موضوع را در سؤال سوم آوردهایم.
سؤال سوم: از همه اینها بگذریم مسائل خیابان در تحول آن به پیادهراه کدامها هستند؟ بر سر راه پیادهراهسازی خیابان فردوسی، دو چالش بسیار مهم وجود داشت که بدانها بیتوجهی شده و یا بهدرستی ادراک نشدهاند. اشتیاق شدید به اجرای کفسازی موجب شد که پروژه پیادهراهسازی صرفاً در حد کفسازی و اجرای مبلمان تقلیل یابد؛ درحالیکه مداخله در مهمترین خیابان شهر که جایگاه اجتماعی، تاریخی و الگوهای رفتاری خرید و استفاده خاص خود را دارد و با موضوع بسیار مهم دستفروشی شدید موجه است، بههیچوجه گزینه مناسبی برای تولد اولین پیادهراه برای یک شهر نمیباشد. موضوع حرکت و الگوهای آن، سرریز ترافیک خیابان مسدود به شبکههای همجوار که خود دارای مشکلات اساسیاند و بهاصطلاح، ترافیک را پس میزنند، بر وخامت تلاش برای پیادهراهسازی افزوده است که باز میتوان به سؤال اول بازگشت که تمایز پروژههای سنتی با پروژههای علمی را بیان میکند. در این پروژه نظرات پلیس راهور در خصوص ترافیکهای حاصله از پیادهراه خیابان فردوسی و زمان هدررفت خودروهای عمومی (مانند سوخت، زمان، استهلاک و ...) در ترافیک حاصله لحاظ نشده است.
اگر گریزی مختصر به پیادهراههای نسبتاً موفق در جهان بزنیم، خواهیم دید که اصلیترین خیابان هیچگاه اولین گزینه و تجربه آغازین نبودند. خیابانهایی با چالشهای کمتر با خیابانهای پشتیبان انتخاب شده تا مردمان آن، فضای جدید را تجربه کنند و مدیریت شهری هم با پایش مداوم متوجه اشکالات خود در توسعه پیادهراه به مناطق پرچالشتر شود. منابع شهر، توانایی شهر در هدایت پروژه، رعایت در توازن در توزیع منابع به پروژههای کل شهر نیز از دیگر موارد مهم و تأثیرگذار است. فردوسی از هیچکدام از منطقهای فوق پیروی نمیکند. بههیچوجه نمیتوان آن را خیابانی درجه دوم دانست. معابر پشتیبانی برای بخش تجاری آن وجود ندارد و کانون اصلی دستفروشان شهر هم به شمار میرود.
مجدداً یادآور میشویم، مسئله اصلی خیابان کفسازی آن، نصب مبلمان و نورپردازی، پیشبینی سرویس بهداشتی و یا نماسازی جدارهها نیستند. این موضوعات، همچون بخش نمایان کوه یخی هستند که چالش ترافیک و دستفروشی و زیرساختهای تبعی همچون باراندازها و پارکینگهای طبقاتی و نقاط اتصال به شبکه حملونقل عمومی بخش پنهان آن کوه یخاند که مشاور مدیریت شهری بدانها توجهی نکرده و با پرش از این موضوعات، وارد فاز اجرا شدهایم.
جای بسیار تعجب است که طرح مشاوری که کار کفسازی را ارائه نموده و دستمزد خود را دریافت کرده نیز اجرا نشده و شهرداری طرح کفسازی را کاملاً از جنبه فرم و مصالح تغییر داده است. سؤال اینجاست در این صورت هزینه کرد برای بهکارگیری مشاور چگونه توجیه میشود؟
سؤال چهارم: آیا مجوزهای قانونی از مراجع ذیربط اخذ گردید؟
برابر ضوابط و مقررات شهرسازی هرگونه تغییر در معابری همچون خیابان فردوسی که جزو استخوانبندی شهر سنندج است میبایست بر اساس طرحهای فرادستی همچون طرح جامع و طرح عمران ناحیهای صورت گیرد که این مهم به انجام نرسیده است؛ یعنی تغییر در این خیابان بدون اخذ مجوز از شورایعالی شهرسازی و معماری کشور صورت پذیرفته است؛ و مشخص نیست که شورای شهر و شهرداری سنندج چگونه نسبت به تأمین مالی چنین پروژههایی بدون اخذ مجوز مدیریت شهری از مراجع مربوطه، اقدام مینمایند؟
سؤال پنجم: با فرض اصرار بر پیادهراه شدن فردوسی، رویکرد درست طراحی چه بود؟ ضمن تأکید مجدد بر تعریف بسیار نامناسب پیادهراه برای خیابان فردوسی، در پاسخ این سؤال ممکن بود، مدل سهساله زیر را تعریف کرد که مسائل و چالشهای آن کمتر از آن چیزی است که هماکنون در حال اجراست:
۱-بکار گیری مشاورین متخصص دارای تجربه پیادهراهسازی در کشور؛
۲-تشکیل تیم تخصصی بومی با محوریت تخصص طراحی شهری و برنامهریزی شهری؛
۳-بهکارگیری حداقل دو سازمان مردمنهاد ذیصلاح جهت ایجاد ارتباط پروژه با گروههای ذینفع؛
۴-تمرکز بر پروژههای پشتیبان، قبل از شروع پروژه اصلی (تبدیل پایانه به مرکز دستفروشی و ایجاد باراندازها و تبدیل مرکز دخانیات به پارکینگ طبقاتی)، قبل از اجرایی نمودن چنین پروژههایی اجرای پروژه اصلی ممکن نیست؛
۵-پس از تکمیل مرحله چهارم، اجرای موقت پروژه اصلی آغاز میگردد. اجرای موقت به معنی انسداد محور با عناصر قابل جابهجایی و علائم ترافیکی موقت به مدت حداقل شش ماه تا یک سال است تا مسائل پایش شود و رابطه پروژه اصلی با پروژههای پشتیبان تکمیل و چالشهای دستفروشان در این مدت حل شود؛
۶-در این مرحله میتوان اقدام به عملیات اجرایی نمود؛ البته پس از رعایت تقدم تمام مراحل پیشین و تکمیل آنها. پروژههای شهری که دارای پیچیدگی اینچنینی هستند نه میتوانند خلقالساعه تعریف شوند و نه میشود، ششماهه آنها را تکمیل کرد؛ متأسفانه این مراحل و یا فرآیند مشابه آن به انجام نرسیده است. برای مثال، هیچ تعامل مثبتی با جامعه دستفروشان، بهعنوان طیف بسیار مهم ذینفع و دارای نفوذ در فضای خیابان به وجود نیامده است؛
۷-بهکارگیری مشاور ناظر ذیصلاح و بهکارگیری عامل چهارم ذیصلاح.
سوال ششم: در پایان با چگونه پیاده راهی مواجهیم؟
حال که مدیریت شهری به زور قدرت اجرایی و مالی و بسیج تمام توان محدود شهرداری به زعم خود کاررا با تاخیر مداوم تمام کرده از نظر ما با پیاده رویی تعریض شده (نه پیاده راه) مواجه هستیم که بسیار گران تمام شده، خالی از هویت و کیفیتهای محیطی است؛ پر از نا رضایتی اجتماعی گروههای هدف است و حتی در دسترس آحادی از جامعه شهری همچون معلولین خارج شده است. از سویی دیگر صرف هزینه عظیم در مکانی نامناسب برای پروژهای که در قالب برنامه ریزانه جزو ده پروژه اولویت دار سنندج هم نمیبود؛ ازتوان شهرداری برای انجام سایر پروژههای دیگر نیز کاسته است. دستفروشان هم خارج از لبه نظارت شده ابتدای پیاده رو تعریض شده فردوسی از میدان انقلاب در خیایانهای اطراف پخش و توزیع شده و خیابانهای طالقانی و انقلاب و بخشی از خیابان امام را آماج حضور خود قرار داده اند چرا که مدیریت شهری و مشاوران ایشان که مدعی کار علمی در این پروژه بوده اند از درک برخورد صحیح با موضوع دستفروشی عاجز مانده و هم اکنون خیابانهای دیگر شهر را گرفتار چالشهای جدی جدیدی کردند.
تدابیر شهرداری و شورای شهر برای جانمایی دستفروشان در سایتهای تعیین شده در نقاط مختلف شهر نیز با پیمایش خیابانهای شهر مشخص شده که جایی نرسیده و ناموفق و ناکام گردیده است.
سؤال هفتم: حال چه باید کرد؟
در حال حاضر فرصتهای زیادی ازدسترفته، اما در این حالت نیز بازهم میشود اقدامات اصلاحی زیر را به بدنه پروژه متصل کرد تا از انحراف پروژه کاست. لازم به یادآوری است که نتایج در همین حالت نیز ممکن است از درصد موفقیت کمتری برخوردار شود، اما بههرحال از روند فعلی بهتر میباشد:
۱-آغاز به پروژههای پشتیبان علیالخصوص پروژه پشتیبان شماره یکم (تبدیل محل پایانه به سایت دستفروشان). از نظر ما هرگونه اقدام بر ماندن دستفروشان در صحن خیابان و گزینش تعدادی از آنها و جایابی آنها در فضای خیابان زمینه احساس تبعیض و همینطور باعث گرایش دیگر دستفروشان به فضای خیابان را فراهم کرده و بر وخامت قضیه افزوده و آنگاه شاهد دودسته دستفروش خواهیم بود؛ دستفروشی که از طرف شهرداری رسمیت یافته و دستفروشان به حاشیه رانده شده. از دیگر سو زمینه را برای تضییع حقوق عابرین و سایر طیفهای شهروندی، فراهم شده است.
۲-بهکارگیری سمنها برای آغاز تعامل با دستفروشان. هرگونه اقدام بدون ارتباطگیری و همراه ننمودن دستفروشان، محکوم به شکست است. شاید گفته شود که اقداماتی آغاز شده و لیکن بدون نتیجه بوده، اما دو نکته را باید در نظر داشت: اول آنکه ماهیت تعامل با مردم و همراه کردن آنها برای تغییر در تمام جهان بسیار سخت و پیچیده است و دلیلی بر ناامیدی و سرخوردگی مدیریت شهری نیست؛ دوم آنکه زمان مذاکره در حالت تبدیل پایانه به سایت بزرگ دستفروشان با ابتدای کار که دستفروشان مورد بیتوجهی قرار گرفته بودند و راه حلی برای آنها پیشبینینشده بود، بسیار تفاوت دارد و در این حالت مدیر شهری، بدیلی مهم و پاسخی متناسب برای آنان دارد و ذیل قانون ابلاغی وزارت کشور برای ساماندهی دستفروشی با دادن امتیازات قانونی، همراهی نسبی آنها را احتمالاً به دست میآورد؛
۳-تدوین برنامه نظارت بر فضای خیابان با اخذ تأیید از مراجع مربوطه؛
۴-تبدیل سایت دخانیات به پارکینگ طبقاتی؛
۵-جلوگیری از ساختوساز در محدودههای زیر پل و تبدیل به پارکینگهای طبقاتی و یا روباز؛
۶-تشکیل دو تیم از کارشناسان متخصص و مستقل خارج از بدنه شهرداری و کارشناسان شهرداری و سایر مراجع مدیریت شهری با تضمین اجرایی شدن تصمیمات با رأی اکثریت.
دستآخر آنکه:
۱-نوشتار فوق صرفاً بیان نظرات کارشناسی بوده و قصدی بر تخریب و نادیده انگاشتن اقدامات صورتگرفته مدیریت شهری نداشته است. قطعاً مدلهای پیشبینیشده، دارای ایراداتی بوده و هیچگاه نمیتواند، جایگزین تعامل مثبت گروه دلسوزی از کارشناسان باشد؛
۲-ضمن تقدیر از اقدامات شهرداری در چند سال اخیر در حوزههایی همچون گسترش فضای سبز شهری، ارتقای سلامت مالی و ایجاد شفافیت، توجه به نواحی منفصل شهری، تکمیل رینگ کمربندی شهر، اقدامات عمرانی همچون آسفالت معابر شهر، مشکلاتی نیز در حوزههای دیگری همچون وضعیت بسیار نابسامان سیستم حملونقل عمومی شهر، بحران صدور مجوزهای مازاد تاکسی، عدم توجه به مسئله بسیار مهم توسعه افقی شهر، اتکای بسیار خطرناک بودجه شهرداری به درآمد حاصله از کمیسیونهای ماده ۵ و ماده ۱۰۰، تعریف پروژههایی دارای اشکالات اساسی همچون، باغ ایرانی در آبیدر و جانمایی نامناسب مرکز فرهنگی شهرداری در پارک شهدا که هیچکدام مجوز از مراجع قانونی مربوطه را ندارد و همچنین عدم توجه به پیادهروها و فضاهای سبز کریدوری در معابری که بهتازگی آسفالت شده و پارهای از موارد دیگر را میتوان ذکر نمود. امید است نیت خیر و تلاش برای تغییرات و تحولات صحیح مدیریت شهری که بر آن آگاهیم در جهت رفع ایرادات و افزایش وزنه اقدامات پایدار و مثبت حرکت نماید.
سیروان بهرامی: دکتری برنامهریزی شهری شاهو کشاورزی: کارشناس ارشد طراحی شهری