تأملاتی کوتاه پیرامون مطالبات مقام معظم رهبری در باره سبک زندگی
رهبر معظم انقلاب در مهر ماه سال ۱۳۹۱ در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی مطالبی را پیرامون سبک زندگی بیان نمودند که حاوی راهبردهای ارزشمندی در این خصوص است.
ایشان آسیب شناسی و علت یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبک و فرهنگ زندگی را ضروری خوانده و در ادامه به طرح بیست سؤال اساسی در باره سبک زندگی ما ایرانیان پرداخته، توجه همگان را به تفکر و اندیشه پیرامون آنها معطوف نمودند.
گفتار حاضر تأملاتی کوتاه است که در پی سؤالات ایشان مطرح گردیده است. بخشهای پیشین این گفتار را در شمارههای قبل ملاحظه کردید. اینک توجه شما را به ششمین قسمت از این سلسله بحثها جلب میکنیم.
چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟
وجدان کاری و انضباط اجتماعی از درون مایههای مهم فرهنگ اصیل اسلامی و انقلابی به شمار میآیند. همان فرهنگی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب به عنوان عامل اصلی، در رفتارهای اجتماعی کشور مغفول عنه قرار گرفته و [ظهور و بروز آن]آنچنان که باید و شاید نیست.
وجدان کاری عمدتاً در رفتارهای فردی و انضباط اجتماعی بیشتر در رفتارهای جمعی مورد تأکید قرار گرفته اند. معظم له در دیدار با جوانان خراسان شمالی با اشاره به آیه شریفه «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» به این نکته مهم اشاره میکنند که [در فرهنگ اسلام و قرآن]حتی اعتصام به حبل الله هم باید دسته جمعی باشد.
اما آیا ما در رفتارهای فردی و جمعی وجدان کاری و انضباط اجتماعی را مدّ نظر قرار میدهیم؟
از وجدان کاری آغاز کنیم و پیش از آن از خودِ وجدان که مانند هزار شاهد عمل میکند!
... و اینکه علاوه بر درون مایههای آدمی که مهمترین عامل در بروز و ظهور وجدان کاری است، نقش آموزش و نظارت در این بحث چقدر مهم و اساسی است.
حقیقت ماجرا آن است که در میان مردم ما این قبیل مفاهیم، بسیار فریاد میشوند، اما آثار عملی زیادی را شاهد نیستیم!
همین که شما در مقابل کم کاری و سهل انگاری کارمندی حرف از وجدان کاری میزنید و بلافاصله پاسخ میشنوید کهای آقا! وجدان کاری کیلویی چند؟ نشان از آن دارد که چنین مؤلفههایی - حداقل در حیطه عمل و رفتار- در میان آحاد مردم جا باز نکرده اند.
البته اینکه چرا ما به این گرفتاری مبتلا شده ایم نیز حکایت دیگری دارد. جامعه باید چنین رفتاری را پس بزند که در بسیاری از اوقات این اتفاق نمیافتد. سیستم باید با نظارت مستقیم و غیر مستقیم خود چنین آدمی را کنار بزند که این اتفاق بر فرض وقوع چنان کُند و بطیء رخ میدهد که گویا اصلاً نظارتی وجود ندارد.
در بخش تولید باید کالای بی کیفیت روی دست تولید کنندۀ بی وجدان باد کند که نمیکند. باید تشویق و تنبیه پیش برنده و باز دارنده باشند که خود گواهی میکنید که نیستند!
کافی است اندکی به مباحثی که در پی میآیند اندیشه کنیم تا دریابیم هنوز تا رسیدن به مقصد فرسنگها کیلومتر فاصله داریم.
مگر نه آنکه به فرمایش رهبر معظم انقلاب، اسلام «خرد ورزی، اخلاق و حقوق» را مایههای اصلی فرهنگ صحیح و بالطبع شکل گیری پیشرفت و تمدن نوین اسلامی میداند؟!
ما در کدامین نقطه از این مسیر توسعه وتمدن ایستاده ایم؟
بی تردید برای تقویت بنیان وجدان کاری، خانواده ها، جوامع، مردم، مدیران، سیستم حکومتی، رسانهها و... همه وهمه مؤثرند. این مهم باید در مقاطعی از زندگی انسانها به آنان آموزش داده شود. باید در خانواده، مدرسه، دانشگاه، کسب و کار [اداره و کارخانه و محل کار]، در سفر و حضر و از مسیر دوست و بیگانه مورد تأکید قرار گیرد. چنین مفهومی باید در کتابهای درسی، ادبیات داستانی، اشعار و حکایات و تماثیل بعنوان بخشی از مبانی فرهنگی و ارزشی گنجانده شود. حتی باید بدانیم امروز چه کاری لازم است انجام شود تا بیست سال آینده افرادی با وجدان در حیطه کار و تلاش اجتماعی تحویل اجتماع گردد!
رسانهها و شبکههای اجتماعی باید وجدان کاری را برجسته سازی نمایند و چتر نظارتهای سازمانی و اجتماعی بر سرِ آن گسترده شود. همچنین اهتمام به تولید، عرضه و فروش کالاهای مرغوب باید سر لوحه فعالیت همگان قرار گیرد.
به نظر میرسد وجدان کاری در میان آحاد گوناگون مردم ما به گونههای مختلف مورد مخاطره قرار میگیرد. از جمله آنکه:
الف- مدیران به مسائل کم اهمیت، اهتمام بیشتری میورزند. از این رو تقسیم کار درست میان زیردستان و کارکنان انجام نمیشود.
ب- سیستمهای رقابتی صحیحی که باعث رشد و اعتلای افراد گردد، کمتر وجود دارند.
ج- استخدام قطعی [به مفهوم برقراری امنیت کامل شغلی]خیال افراد را از بابت اینکه روزی بخاطر سهل انگاری و تنبلی از کار کنار گذارده شوند، کاملاً راحت کرده است.
د- ادارات و سازمانهای ما فاقد چشمهای تیز بین نظاره گری است که باعث شود افراد دست و پای خویش را جمع کرده، به انجام دقیق امور محوله بپردازند.
ه- افراد پرکار مورد تشویق قرار نمیگیرند و آدمهای بی عار توبیخ نمیشوند. میان دوغ و دوشاب در سازمانهای ما تفاوت چندانی وجود ندارد.
و- خلاقیت و ابتکار عمل مغفول واقع شده، افراد به روزمرگی و انجام کارهای ساده و روتین بسنده میکنند.
ز- در بسیاری از رشتهها تخصص و تعهد مبنای تصدی مشاغل نیست و رانت خواری، پارتی بازی، نسبتهای فامیلی، خط و ربط سیاسی و... جای آنها را گرفته است.
بگذریم؛ افراد وقتی با این قضایا مواجه میشوند، به طور طبیعی رفتارهایی از خود بروز میدهند که با شأن و منزلت آنها فاصله بسیاری دارد. به عنوان مثال:
در اداره و محل کار به جای تلاش گسترده و پاسخگویی به ارباب رجوع با اینترنت و شبکههای اجتماعی خود را سرگرم نموده، وقت خود را به بطالت میگذرانند.
در کارخانه و کارگاه کار را سرسری تلقی کرده، آن را محکم و متقن انجام نمیدهند.
برای بی عاری و سهل انگاری خویش بهانههای مختلف فراهم کنند؛ از جمله آنکه عدهای سودجوی گردن کلفت میخورند و میبرند، ما چرا باید تاوان کار آنها را پس بدهیم؟
... آنان حتی بی مسئولیتی خویش را به نبود کار و فعالیت کافی نسبت داده، از زیر بار کار و تلاش شانه خالی میکنند.
از همه آنچه گفته شد برمی آید که نبود وجدان کاری نوعی بی مبالاتی در فکر و اندیشه و رفتار است که بایستی برای علاج قطعی آن چارهای اندیشید. شاید موارد زیر به بهبود این بیماری کمک نموده، شرایط را برای مسئولیت شناسی بیشتر آدمی فراهم نماید:
نخست آنکه با معاد باوری و اعتقاد راسخ به قیامت و روز واپسین، در انجام همه فعالیتها وجدان و شرف خویش را در نظر گرفته، همچون شریکی که از شریک نامطمئن خود حساب میکشد، از خویشتن حساب بکشیم.
دیگر آنکه بدانیم کسب رضایت الهی و آنگاه عیال الله - ارباب رجوع - و همچنین سرعت و دقت بیشتر در انجام کارها و فعالیتها سرانجام به رضایت درونی خودمان انجامیده، آرامش خاطر بیشتری را برای ما به ارمغان میآورد.
سوم آنکه اگر در سازمان یا مؤسسهای جزو افراد شاخص و اثرگذار به شمار میآییم، بدانیم عملکرد مثبت ما بی کم و کاست بر رفتار زیر دستان مؤثر خواهد بود.
چهارم آنکه توجه داشته باشیم لقمه حلال که آغاز راه سعادت معنوی ما و خانواده مان به شمار میآید، در گرو وجدان کاری و انجام بهینه و مؤثر وظایف محوله است.
پنجم آنکه دقت به این نکته داشته باشیم که پیشرفت کشور و تمدن سازی و اعتلای اسلام و ایران دقیقاً به سبک زندگی و اتقان عملکرد ما بستگی دارد. در این خصوص جدیت و تلاش مؤثر به خرج داده، منافع جمعی و ملی را بر منافع فردی ترجیح دهیم.
ششم آنکه با مصلحت اندیشی و سخت کوشی خویش کار کافی برای زیردستان تولید نموده و در نهایت خود را مخاطب این سخن حکیمانه رهبر بزرگوارمان بدانیم که؛ «هرجا که قرار گرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید.»
هفتم آنکه از روشهایی که دیگران برای کارآمدی افراد جامعه بهره برده اند، کمک بگیریم. روشهای مؤثر آنان را الگو قرار داده، بومی سازی کنیم و از نتایج و پیامدهای آنها استفاده ببریم.
هشتم آنکه بدانیم همانگونه که سازمان درجه یک، آدم درجه یک میسازد، آدم درجه یک نیز میتواند با تمرکز قوای خویش و بهره گیری از توان و ظرفیت دیگران به شکل گیری سازمان درجه یک کمک اساسی نماید.
نهم آنکه اهتمام به تولید، عرضه و فروش کالاهای با کیفیت مرغوب؛ سرلوحه فعالیت همه ما قرار گرفته، به عنوان مثال نام تولید کننده کالای مرغوب در صدر فهرست خریداران دولتی و خصوصی واقع شود.
سخن را کوتاه نموده، در خصوص وجدان کاری و آثار و پیامدهای آن به همین اندازه بسنده نماییم.
اما در باب انضباط اجتماعی نیز لازم است نکاتی را گوشزد نموده، نخست به طرح پرسشهایی بنیادین بپردازیم.
پرسشهایی که به نظر میرسد بدون پاسخگویی به آنها بحث از این مقوله عقیم خواهد ماند.
در ذیل به برخی از مهمترین این پرسشها اشاره میکنیم:
آیا زندگی فردی ما از انضباط کافی برخوردار است که چنین انتظاری را از زندگی اجتماعی خود داشته باشیم؟
آیا انضباط اجتماعی را به قدر کافی به آحاد مردم یاد داده ایم که اکنون پایبندی به آن را مطالبه کنیم؟
ابعاد مختلف انضباط اجتماعی چیست و کدام عرصه از عرصههای زندگی ما را در بر میگیرد؟
میان وجدان کاری و انضباط اجتماعی چه نسبتی برقرار است؟ آیا اینها لازم و ملزوم یکدیگرند یا مکمل هم به شمار میآیند و یا اساساً دو مقوله متفاوت هستند که ارتباط چندانی با یکدیگر ندارند؟
به نظر میرسد انضباط اجتماعی ثمره مسئولیت اجتماعی است و مسئولیت اجتماعی ناشی از تعهد و التزامی است که انسانها به قواعد و مقررات اجتماعی دارند.
سبک زندگی فردی و اجتماعی ما که بخش حقیقی و اصلی تمدن ما را تشکیل میدهد، میتواند در ایجاد چنین تعهدی به شدت اثر گذار باشد.
مباحثی نظیر مسئله خانواده، سبک ازدواج، نوع پوشش و لباس، مسئله مسکن، الگوی مصرف، نوع خوراک و سبک آشپزی، مسئله تفریحات و ورزش، خط و زبان، رسانه، کسب و کار و ... شاخصهایی برای تشخیص و تمایز سبک زندگی ما به شمار میآیند. جز اینها باید به نحوۀ رفتار ما در محل کار، دانشگاه، کارخانه، اداره و... اشاره کرد. همچنین تعامل ما با همسر و فرزندان، پدر و مادر، رئیس و مرئوس، پلیس و مأمور دولت، آشنا و بیگانه، دوست و دشمن و... بخشهای دیگری از سبک زندگی ما را تشکیل میدهند.
ممکن است برخی از خوانندگان گرامی، شیوه کار توأم با تحصیل را در دهههای پنجاه و شصت به خاطر داشته باشند. عرف رایج آن زمان ایجاب میکرد که دانش آموزان هنگام تحصیل یا فصل تابستان مشغول کاری شده، علاوه بر غنی سازی اوقات فراغت، هم حرفهای را یاد بگیرند و هم به قدر سهم خویش به اقتصاد خانواده کمک کنند.
آن شیوه متداول، امروزه منسوخ شده و خانوادهها چنین امری را مغایر با ارزشها و آزادیهای نوجوان و جوان تلقی میکنند.
بی تردید هم خانوادههای نسل پیشین و هم خانوادههای نسل امروز دلایل ویژهای برای اقدامات خویش داشته و دارند. اما از شما میپرسم ثمرۀ کدام نوع از تعلیم و تربیت به بار نشستن انضباط فردی و اجتماعی در نسل کار آمدِ جوان ما بود؟
تعلیم و تربیت دیروز یا تعلیم و تربیت امروز؟
کافی است اندکی تأمل کنیم که آن سختیها و مشقات چه ثمرهای به بارآورده و از این آسودگیها و راحت طلبیها چه آبی گرم شده است؟
ملاحظه میکنید که نوع نگاه به زندگی تا چه اندازه در سرنوشت آدمها - و در نتیجه سرنوشت اجتماع- مؤثر است و آموزشهای ما تا چه حد میتوانند کارساز و جدی تلقی شوند!
بازی دادن کودک و نوجوان و جوان در فعالیتهای گوناگون، دادن نقشهای مناسب به آنان در گروه و تیم، عضویت آنان در NGOها و سازمانهای مردم نهاد، مشارکت آنان در فعالیتهای بسیج، هلال احمر، اردوهای جهادی و...، نقش پذیری آنها در کانون ها، تشکلها و هیئتهای دانشجویی، واگذاری مسئولیت به آنان و انتظار انجام درست مسئولیتها و... میتوانند عوامل مؤثری تلقی شوند که نسل فعال و پویای ما را به حرکت و جنبش وادار کرده، انضباط فردی و اجتماعی را در آنها نهادینه نمایند.
از سوی دیگر عواملی، چون خودمحوری و فردگرایی، راحت طلبی و نازپروردگی، عدم آموزش کافی، درگیر نشدن با کارها و فعالیتهای تیمی و گروهی، سرمایه گذاری ناکافی بر نسل جدید از کودکی تا بزرگسالی، ارتباطات اندک اجتماعی و همچنین گوشزد نکردن پیامدها و تبعات رفتارهای مسئولیت گریز میتوانند در نابودی و اِمحای روحیه انضباط اجتماعی نقش مهمی ایفا کنند.
روانشناسان اجتماعی برای نهادینه کردن روحیه انضباط اجتماعی روشهایی را پیشنهاد میکنند که برخی از آنها را مرور میکنیم:
کار تشکیلاتی و تیمی به عنوان تلاشی امتحان شده و کارآمد میتواند ظرفیتهای بالقوه بسیاری را بالفعل کرده، افراد را آماده ورود به عرصههای اجتماعی کند. از این عرصه نهایت استفاده را بکنیم.
نوجوانان و جوانان را در جریان ثمرات فعالیتهای اجتماعی قرارداده، از آفات فعالیتهای فردی برحذر داریم.
تأثیر فزاینده انضباط اجتماعی را در انتظام بخشی جامعه همواره مورد توصیه و تأکید قرار دهیم.
نقش انضباط اجتماعی را در خصوص سرعت بخشی به فعالیتها و اتقان بیشتر کارها مورد توجه قرار دهیم.
انجام فرآیندهای گوناگون در زمان مشخص شده را مدّ نظر قرارداده، برای جلوگیری از اتلاف وقت و فرسایشی شدن کارها برای هر فعالیت مهم، زمان مرگ (dead time) قرار دهیم. زمانی که پایان انجام فعالیت محسوب شده، تحویل کار پس از آن امکان پذیر نمیباشد.
آنچه گفته شد تنها نَمی از یَم و مشتی از خروار است. بهتر بگویم سخن پراکنیهایی از قلم به دستی صاحب درد!
آیا وقت آن نرسیده که نخبگان جامعه به میدان آیند و برای بهینه سازی نسل امروز و فردا نسخه مناسب ارائه نمایند؟
ادامه دارد...
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی