راهی که انقلاب اسلامی آغاز کرده، کمخطر و کمپیچ و خم نخواهد بود و همه باید تکلیف خود را روشن کنند یا این راه را تا انتها میرویم و عزت را برای خود و آیندگان به ارمغان میآوریم یا سرافکندگی را برای آنان به ارث میگذاریم.
به گزارش فارس، "در همه کارها ناتمامی" سخن بزرگ و ماندگار خواجه احمد به بوسهل زوزنی است که بزرگ مورخ و ادیب ایرانی در اثر سترگ خود "تاریخ بیهقی" به آن در ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر اشاره کرده و شاید حال امروز افرادی است که میخواهند امروز پس از سالها مقاومت که آثار آن خود را نشان داده است، همه چیز را رها کنند، البته اگر در تاریخ جلوتر بیاییم، در بررسی تاریخ معاصر ایران گاها به موارد شگفت انگیزی برخورد میکنیم که در مقایسه با شرایط فعلی حسرتی را برای آدمی به دنبال دارد. در زمان نخست وزیری دکترمصدق و قبل از آن کودتای کذایی آمریکایی- انگلیسی که قدرت مطلق را به عامل استکبار تقدیم کرد و سیاهی را برای مردم ایران به ارمغان آورد، اتفاقی افتاد که شاید بررسی آن برای امروز ما درس بزرگی به دنبال داشته باشد. وقتی نخست وزیر تصمیم گرفت با برگزاری یک همهپرسی، مجلس را تعطیل کند، برخی از اعضای جبهه ملی از جمله خلیل ملکی، کمونیست باسابقه و از اعضای حزب توده که پس از مدتی از آن جدا شد و انشعابی در حزب توده ایجاد کرد؛ به دیدار دکتر مصدق رفت و اعلام کرد که با این کار مخالف است، ملکی در این دیدار یک جمله تاریخی میگوید و خطاب به دکتر مصدق اعلام میکند گرچه با تعطیلی مجلس مخالف است، اما اگر لازم باشد تا جهنم نیز با او خواهد رفت!
حال امروز وقتی سکاندار انقلاب اسلامی، اعلام میکنند که فعلا در چارچوب برجام شرایط را برای ۱۹۰ هزار سو فراهم کنید، برخی "وابرجاما" سر میدهند و از توهم از بین رفتن تلاشهای دولت و اعتدال سخن میگویند، جالب آنکه این افراد خود را معتقد به جمهوری اسلامی، قانون اساسی و ولایتمدار نیز معرفی میکنند، اما حاضر نیستند به ندای ولایت گوش کنند و حتی از آن خلیل ملکی کمونیست هم کمتر هستند که بر پای اعتقاد خود راسخ بمانند.
چرا اینها نمیخواهند باور کنند دولتهای اروپایی و امریکایی به هیچ عنوان حاضر نیستند یک کشور مستقل و قدرتمند را در منطقه استراتژیک جهان ببینند و آن را تحمل کنند؟ البته بماند که برخی از آنها خوب در جریان ماجرا و چند و، چون آن هستند و منفعت خودشان، نه چیز دیگری!
قدرتهای استکباری نمیخواهند به قدرتهای جهان اضافه شود و از نفوذ آنها بکاهد. به ویژه آنکه این کشورها مرام الهی را نیز پیشه کرده باشد که در نهایت به فروپاشی آنها خواهد انجامید.
بی تردید راهی که ملت ایران از سالها پیش برای رسیدن به استقلال و آزادی آغاز کرده بدون هزینه نخواهد بود. قدرت روزافزون جمهوری اسلامی و البته نفوذ معنوی آن در منطقه و جهان ترس را بر اندام استکبار انداخته است. ما نیز باید بپذیریم برای استکبار دشوار است به جای حکومتهای دستنشانده در مهمترین کشور منطقه جنوب غربی آسیا، نظامی الهی با آرمانهای آزادیخواهانه که به دنبال کمال انسان است، حضور داشته باشد و در راس آن به جای یک فرد خودفروخته، رهبری وجود داشته باشد که با حکم جهادش جوانان از جان و مال خود میگذرند تا از انقلاب و اسلام دفاع کنند تا سخن آقا و مولایشان زمین نماند.
همان جوانانی که وقتی مولایشان میگوید "حصر آبادان باید شکسته شود"، جان میدهند و خون میدهند تا حکمش انجام شود. یا وقتی همچون سردار همدانی مأموریت میگیرند، آنقدر پافشاری میکنند تا محقق شود و شرمنده در مقابل آقای خود ظاهر نشوند و سخن ولایت محقق شود.
امروز تکلیف خود را باید روشن کنیم، یا باید راهی را که آغاز کردیم را به سرانجام برسانیم یا بلهقربانگو باشیم و سرافکنده بمانیم.
راه اول ساده نخواهد بود و شاید سالهای سال ادامه داشته باشد، اما پیام آن عزت و آزادگی است، در این مسیر یکبار برای همیشه به جهانیان نشان خواهیم داد زمان قلدری استکبار به اتمام رسیده است.
و، اما راه دوم، در این مسیر چشمبسته چشم میگوییم و ذلت را به جان میخریم، آیندگان هم از کوتاه آمدنمان خجالتزده خواهند شد و آن چه از ما یاد میکنند چیزی نیست جز «افسوس» و «اف بر غیرت».
اینکه مشکلاتی برایمان ایجاد شده را قبول داریم، اما فراموش نکنیم استمرار و پایمردی بر اهداف انقلاب همچون آزادسازی فلسطین نتیجه داده و مردم کشورهای دیگر نیز به این مظلومیت واقف شدند به طوری که حاضر نیستند در مقابل پول یک بازی ساده فوتبال را نیز انجام دهند.
به طور حتم اهداف بزرگ، سختیهای بزرگی نیز دارد و به سادگی به دست نخواهد آمد، مگر پیامبران الهی به سادگی و بدون مشقت توانستند پیام الهی را به مردم برسانند که امروز ما به سادگی بتوانیم به اهداف الهی انقلاب اسلامی دست یابیم؟ باید از زندگانی پیامبران و امامانمان درس بگیریم که سختی و مشقت در راه رسیدن به این اهداف است که آنان را ماندگار کرده و کربلای حسینی نمونه اعلای این سخن است.
دشمنی و سخن پراکنی خارجیها و دولتهای مستکبر طبیعی است، اما آنچه قلب آدمی را به درد میآورد همصدایی برخی از عناصر داخلی با این سخنان است! به چه قیمتی میخواهند از راهی که آغاز کردیم، بازگردیم حال آنکه تا رسیدن به هدف راهی نمانده است، اندکی صبر سحر نزدیک است. راهی را که آغاز کردیم را نیمه رها نخواهیم کرد.