نشستن صفت «بزرگ» در کنار نام همدان هم مسرت‌بخش و هم احتمالا واجد مزایایی است، اما این مسئله نقاط تاملی هم دارد که در صورت پیوست نشدن مطالعات اجتماعی و فرهنگی می‌تواند صورت معضل پیدا کند.
کد خبر: ۶۰۸۳۴۵
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۶ 20 May 2018
نشستن صفت «بزرگ» در کنار نام همدان هم مسرت‌بخش و هم احتمالا واجد مزایایی است، اما این مسئله نقاط تاملی هم دارد که در صورت پیوست نشدن مطالعات اجتماعی و فرهنگی می‌تواند صورت معضل پیدا کند.

به گزارش فارس، بنابر تعاریف بین‌المللی، شهری با بیش از ۸ میلیون نفر جمعیت که مرکز خدمات منطقه‌ای باشد «مادرشهر» یا کلانشهر خوانده می‌شود و از این نظر تنها کلانشهر واقعی ایران «تهران» و شاید «مشهد» باشد، اما در ایران بنابر تعریف شورای عالی شهرسازی و معماری، شهر‌هایی با جمعیت بیش از یک‌میلیون نفر می‌توانند از مزایای قانون مالیات بر ارزش افزوده برخوردار شوند و با این وصف شیراز، اصفهان، کرج، تبریز، اهواز و قم هم کلانشهر محسوب می‌شوند.

با این مقدمات نشستن صفت «بزرگ» کنار نام «همدان» هرچند در ظاهر برای هر همدانی خوشایند و دلچسب است، اما لازم است ضمن مطالعات مردم‌شناختی و اجتماعی، بررسی میدانی صورت پذیرد که آیا واقعا مزایای کلانشهر شدن بر معایب آن می‌چربد؟

برای پاسخ به این سوال باید به ساختار شهرسازی و سابقه تمدنی همدان نگاهی دقیق‌تر بیافکنیم و مقایسه کنیم که آیا همدان با کلانشهر شدن بنا دارد در ابعاد بهره‌مندی از مزایا به کدام یک از شهر‌های اصفهان، تبریز، کرج، مشهد یا اهواز شبیه شود؟

بررسی یک مثال در این حوزه تا حدی روشنگر است، نهم خردادماه ۱۳۷۱ یکی از نخستین تنش‌های خیابانی منتسب به محله‌ای فقیرنشین و حاشیه‌نشین در مشهد رقم خورد، محله‌ای که به هیچ عنوان از سنخ محلات بالاشهری و در اصطلاح «خارج‌نشین‌ها» نبود.

کلانشهر مشهد و مشکلات حاشیه‌نشینی

محله طبرسی در شمار محلاتی بود که با ساخت‌و‌ساز غیرمجاز شبانه در زمین‌های کشاورزی سبز کرده بود و بعد‌ها وسط دعوا‌های این دولت و آن دولت، برخی مدیران شاید با انگیزه کمک به محرومان، تصمیم گرفته بودند که خدمات زیربنایی به آن محلات هم برود و همین امر طمع زمین‌خواران و کلاهبرداران را دوچندان کرده با فروش زمین‌ها و خانه‌های دارای سند مخدوش، مردم را دچار گرفتاری‌های حقوقی و قضایی کرده، مدیران هم به دلیل هسته روستایی و تداخل طرح‌های هادی روستایی و طرح‌های تفصیلی شهری، از حل معضلات آن عاجز مانده، خودبخود نارضایتی جمع زیادی از مردم آن محلات حاشیه‌نشین رقم خورد.

در این گونه محلات که عمدتا زمین‌های آن برمبنای طرح‌های دهیاری‌ها و بخشداری‌ها تفکیک شده و همچنین این که پس از الحاق به شهر، تمام زمین‌ها به صورت غیرمجاز به مسکونی تبدیل می‌شود امکان احداث کلانتری، پارک، درمانگاه، فرهنگسرا و ... به جهت فشردگی تراکم پایین می‌آید.

در محلات الحاقی با هسته روستایی، دسترسی برای مسائل تامینی و امدادی بسیار مشکل است و همین امر نوعی دوری از مرکزیت فرهنگی و خدمات را رقم می‌زند که افزون شدن مشکلات معیشتی و زیستی و مدنی را در پی دارد.

کسب درآمد برای روستاییانی که در بافت روستایی دارای کرامت و مسکنت نسبی بوده‌اند در بافت شهری به سبب فقدان مهارت‌های شغلی دچار چالش می‌شود و کنار هم آمدن موارد ذی‌المقدمه ایجاد وضعیت ناپایدار فرهنگی و اجتماعی در محلات الحاقی را محتمل می‌سازد.

به طور قطع بافت اصیل روستایی و گرایشات اعتقادی انسجام‌بخش می‌تواند تلطیف‌کننده این مسئله باشد، اما به هر روی در پارادایم اجتماعی هر احتمال، قابل سنجه و پراهمیت است چنانکه در طبرسی و کوی طلاب مشهد با وجود تعداد زیاد خانواده‌های متعارف و ملتزم به انسجام اجتماعی، تنش رخ داد و رفت آنچه که شرحش در این مقال نمی‌گنجد.

اکنون که برخی نمایندگان مجلس در همدان و تعدادی از مدیران شهری با نیت خیر و در پی خواست تعدادی از شهروندان و کارشناسان برای بهره‌مندی از مزایای کلانشهری به فکر الحاق چند روستا به همدان افتاده‌اند باید این موارد در نظر گرفته شده، کار با طمانینه و پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی دقیق پیش برود.

از این منظر با الحاق روستا‌های قاسم‌آباد، علی‌آباد، شورین و حسن‌آباد به همدان، جمعیت همدان به میزان لازم برای کلانشهر شدن می‌رسد و خود به خود همدان وارد معادلات شهرهایی، چون اهواز، مشهد و اصفهان و شیراز می‌شود که می‌تواند مزایایی برای شهر در پی داشته باشد.

این مسئله در همدان پیشتر در مورد خضر، میرچلی، حصار حاج شمسعلی، مزدقینه، فقیره و ... تجربه شده و همدان هنوز با برخی مسائل و معضلات آن درگیر است هرچند که شاید بررسی سود و زیان‌های آن و سنجشِ سنگینی کفه هزینه-فایده مستلزم بررسی‌های کارشناسی‌تر و میدانی بیشتری است.

در این شرایط گویا برخی مسوولان همدان با اندیشه دریافت بودجه‌هایی که اختصاص به کلان شهر‌ها دارد به این مهم متمایل شده‌اند، اما تا جایی که در رسانه‌ها انعکاس یافته سالهاست کلانشهر‌هایی مانند شیراز و اصفهان و اهواز از عدم پرداخت بودجه مصوب حمل و نقل عمومی کلانشهر‌ها یا ارزش افزوده‌ای که بنا بوده به حساب شهرداری‌ها بازگردد شاکی هستند و اعتبارات آلودگی نیز بیش از کلانشهر‌ها شامل شهر‌های کوچک اقماری آن‌ها شده و از این نظر اکثر اجلاس‌های کلانشهر‌ها با محوریت دریافت همین مطالبات قانونی برگزار می‌شود که روی کاغذ نوشته شده، اما نه کسی داده و نه کسی دریافت کرده است.

کلانشهر‌ها البته با بیان این مطالبات قانونی، ابزاری برای اعمال فشار بر دولت دارند که در شرایط همسویی سیاسی شورا شهرداری با دولت گاهی می‌تواند نقد شود، اما سوال اینجاست که به فرض که همدان از بودجه‌های بیشتری برخوردار شود در صورت کلانشهر شدن چه چیزی از دست خواهد داد؟

برخی دلسوزان سیاست الحاق و بزرگ شدن شهر و رسیدن آن به سطح کلانشهر را در تناقض مستقیم با سیاست‌های عالی نظام مبنی بر بازگرداندن رونق و آبادانی به روستا‌ها و داشتن حداقل یک‌هزار نقطه روستایی آباد می‌دانند و کسانی حتی از این هم فراتر رفته بدبینانه این سنخ الحاق و تفکیک‌ها و تبدیل روستا به بخش و بخش به شهرستان و تفکیک یک شهرستان به دو یا سه شهرستان جدید را بیانگر نوعی گرایشات مرکزگریزانه می‌دانند که در شکل افراطی بحران‌زا خواهد بود همچنین افراد بدبین این سیاست‌ها را یادآور سیاست‌های دهه ۳۰ و ۴۰ می‌دانند که منجر به هر چه بیشتر شهرنشین شدن جمعیت ایران شد و مسائلی را در بلندمدت ایجاد کرد.

اصفهان آلوده و مدرن؛ میراثی از اصفهان سنتی و زیبا

امروز برخی نخبگان و دلسوزان اصفهان بر این باورند که از ناحیه استقرار صنایع متعدد و کلانشهر شدن بر وجهه سنتی و بومی، گردشگری و پاکی و زیبایی این شهر جفای بسیار رفت، آب زاینده‌رود به سبب جانمایی نامناسب صنایع آب‌بر خشکید و بودجه‌های آلودگی هوا که توسط صنایع پرداخت می‌شود و به ساخت پارک‌ها و فضای سبز اختصاص دارد، پاکیزگی را به این شهر بازنگرداند و انواع بیماری‌های تنفسی و... را نصیب مردم آن کرد از نظر آنان در واقع اصفهان هر چه دارد از محل گردشگری و سنتی بودن آن است نه مدرنیزاسیون و صنایعی که به سبب نبود آب و تغییر نیاز‌های بازار، عملا دچار رکود شده، به همین سیاق اهواز نیز از ناحیه کلانشهر شدن متحمل خساراتی در حوزه زیست‌محیطی و فرهنگ بومی شده است.

بار دیگر تاکید می‌شود غرض از بیان این موارد تنها پیش رو نهادن معایب محتمل کلانشهری است و در صورت مدیریت مناسب این موضوع و پیوست کردن مطالعات اجتماعی به آن، این خسارات به حداقل کاهش خواهد یافت و ممکن است کفه مزایا بر معایب بچربد.

کرج از منظر خود کرجی‌ها تا حد زیادی متاثر از استقرار صنایع آلاینده تهران و سرریز جرائم و مسائل فرامتن تهران شده و گاه مسائل اجتماعی آن حاد شده است.

شیراز و مشکلات لایتناهی گردخون، کوشکک، شرغان، دهپیاله

شیراز نیز سال‌هاست از ساماندهی روستا‌های الحاق شده به خود درمانده و انواع جرائم و اعتیاد و فحشا در این محلات از شذغان، شیخ علی چوپان، پای کتا و... بیداد می‌کند و بار‌ها و بار‌ها اعتراضات تجمعات عدالتخواه دانشجویی را در پی داشته است.

در عموم این محلات به سبب هسته روستایی حتی‌الامکان حضور پلیس یا آمبولانس وجود ندارد و مکان‌هایی هست که به سبب انبوه جرائم علنی، هر انسان سلیم‌العقلی از ورود به آن ابا دارد و عملا این محلات با ترک ساکنان بومی مواجه شده به اتباع اختصاص یافته و دولت مجبور به اختصاص مدرسه ویژه اتباع نیز شده است.

* تبریز، الگویی قابل قبول در بحث کلانشهری

در بین کلانشهر‌ها تنها شهری که هم توانسته در صنعت خوب پیش برود هم با حفظ اصول بومی و فرهنگی خود از مزایای گردشگری و تاریخی و تمدنی خود بهره‌مند باشد و در عین حال چندان هم دچار مسائل حاشیه‌نشینی و فقر طبقات اجتماعی نبوده «تبریز» است و البته به جهت عمق گرایشات دینی و انسجام‌بخش این شهر با همدان قابل قیاس است هرچند الگوی تبریز از چند نظر منحصر به فرد است که مدیرانی از آن برای چند سال خانه خود را به محلات حاشیه‌نشین انتقال دادند و در کنار مردمان حاشیه‌ای زندگی کردند تا توانستند مسائل مترتب را از دل محلات رفع کنند و این محلات را به شکوفایی و رشدی برابر با محلات اصیل شهری برسانند.

با این اوصاف به نظر می‌رسد که کلان‌شهر شدن همدان و تغییر کاربری یک‌هزار هکتار زمین و باغ شهر در حریم شهر همدان و امتیازات و معایب آن باید به دقت بازبینی شود تا مبادا به سمت شهری آلوده، جرم‌خیز و مملو از آپارتمان‌های بی‌روح و تجاری‌های ترویج‌کننده مصرف‌پرستی پیش برویم.

زمانی برخی مدیران شهری با زیر سوال بردن هشدار‌های روحانیون در مورد ساخت آپارتمان‌ها و پاساژ‌های متعدد، روندی را پیش گرفتند که امروز مشخص شده آن هشدار‌ها که مورد بی‌اعتنایی قرار گرفت چندان هم بیراه نبود چراکه بسیاری از وام‌ها و تسهیلات بانک شهر که در ظاهر به کلانشهر‌ها اختصاص دارد در واقع تنها متمرکز بر سودآوری بیشتر از ناحیه تجاری‌سازی‌های انبوه در کلانشهر‌ها بوده و رواج روز‌افزون تمایلات مصرف‌پرستانه و انواع و مسائل حاشیه-متن را رقم زده نوعی سرگردانی و تعارض بین هویت بومی و هویت‌های مبتنی بر فرهنگ سرمایه‌داری را رقم زده است.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار