استاد حوزه علمیه همدان گفت: آمنه مادر حضرت محمد(ص) پس از به دنیا آمدن حضرت ابوالقاسم (ص) فرمود «درشب به دنیا آمدن فرزند عزیزم تنها بودم، به شوهر جوان مرگم عبدالله و به تنهایی و غربت خودم که به دور از سرزمین یثرب افتاده بودم فکر می‌کردم آهسته آهسته اشک می ریختم که ناگاه به گوشم آوایی رسید که بسیار به دلم خوش آمد، صدای زنانی را شنیدم که بر بالینم نشسته و با هم صحبت می‌کنند آنان خوشبو، پاکیزه و نورانی بودند».
کد خبر: ۵۳۵۴۰۵
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۰ 08 December 2017
یک استاد حوزه علمیه همدان گفت: آمنه مادر حضرت محمد(ص) پس از به دنیا آمدن حضرت ابوالقاسم (ص) فرمود «درشب به دنیا آمدن فرزند عزیزم تنها بودم، به شوهر جوان مرگم عبدالله و به تنهایی و غربت خودم که به دور از سرزمین یثرب افتاده بودم فکر می‌کردم آهسته آهسته اشک می ریختم که ناگاه به گوشم آوایی رسید که بسیار به دلم خوش آمد، صدای زنانی را شنیدم که بر بالینم نشسته و با هم صحبت می‌کنند آنان خوشبو، پاکیزه و نورانی بودند».

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام اکبر رضایی دهقان اظهار کرد: حضرت محمد(ص) ملقب به رسول الله در ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل در مکه معظمه دیده به جهان گشود.

وی با بیان اینکه حضرت محمد(ص) در سن ۶۳ سالگی دار فانی را وداع گفت افزود: بیست و هفت رجب سال ۴۰ عام الفیل نبوت رسول اکرم(ص) آغاز گردید که ۲۳سال به طول انجامید، پیامبر اکرم(ص) از فرزندان ابراهیم و حضرت اسماعیل(ع) است که پدر و نیاکان نزدیک ایشان به ترتیب عبدالله، عبدالملب، هاشم و عبد مناف که با ۱۶ واسطه به عدنان می‌رسد.

حجت الاسلام رضایی گفت: آمنه مادر حضرت محمد(ص) که صدف گوهر گرانبها شده بود پس از به دنیا آمدن حضرت ابوالقاسم (ص) فرمود «درشب به دنیا آمدن فرزند عزیزم تنها بودم، به شوهر جوان مرگم عبدالله و به تنهایی و غربت خودم که به دور از سرزمین یثرب افتاده بودم فکر می‌کردم آهسته آهسته اشک می ریختم که ناگاه به گوشم آوایی رسید که بسیار به دلم خوش آمد، صدای زنانی را شنیدم که بر بالینم نشسته و با هم صحبت می‌کنند آنان خوشبو، پاکیزه و نورانی بودند.

این مدرس حوزه عنوان کرد: چند لحظه بعد پرده ابهام دریده شد و نور خیره کننده ای در اتاق فروریخت در پرتو این نور پسرم را بر دامانم دیدم که پیشانی عبودیت بر زمین گذاشته است نجوایی گوشم را نوازش می‌داد سپید پوشی پسرم را از دامانم برداشت و شستشو داد و با خود به آسمان برد ناگاه زبانم به بند آمد و پس از مدتی چشم گشوده و محمد(ص) را در آغوش خود آرمیده دیدم.

وی یادآور شد: حضرت محمد(ص) در شهر مکه دیده به جهان گشود در حالی که پدرش عبدالله را از دست داده بود در ۶ سالگی با مرگ مادرش آمنه، تحت سرپرستی پدربزرگش عبدالمطلب قرار گرفت پس از وفات پدربزرگ در هشت سالگی، محمد(ص) در منزل عمویش ابوطالب زندگی را از سر می‌گیرد در سن ۲۲ سالگی به همراه عموی خود به شام می‌رود و در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج می‌کند. 

حجت‌الاسلام رضایی با بیان اینکه رسول اکرم(ص) دارای ۳ فرزند پسر و یک فرزند دختر بودند ابراز کرد: حضرت محمد(ص) در سن ۴۰ سالگی به پیغمبری مبعوث گردید که حضرت علی(ع) و خدیجه جزء اولین کسانی بودند که به ایشان ایمان آوردند که پس از ۵ سال تعداد یاران او افزایش یافت اما آن حضرت پیوسته مورد آزار و اذیت مشرکان قرار می‌گرفت تا جایی که به شعب ابی طلب پناه برد و سه سال در آنجا مورد محاصره قرار گرفت پس از شکست محاصره با فوت خدیجه(س) و ابوطالب(ع) آزار مشرکین نسبت به ایشان فزونی یافت تا آنجا که دشمنان تصمیم به قتل ایشان گرفتند.

وی بیان کرد: در شب مقرر، حضرت علی(ع) در بستر حضرت محمد(ص) به جای ایشان خوابیدند که پیامبر(ص) در همان شب زمان به مدینه هجرت کرد و از همان سال یعنی ۱۳ بعثت مدینه تبدیل به پایگاه اسلام و مسلمین شد و این هجرت مبدأ تاریخ مسلمانان بود، تا سال هشتم هجری مشرکان مکه جنگ‌های بسیاری همچون بدر، احد، احزاب و ... را علیه مسلمانان ترتیب دادند.

این مدرس حوزه اظهار کرد: در همان بحبوحه جنگ‌ها با فتح مکه مرکز اصلی مشرکان به تصرف مسلمانان درآمد و به یک مرکز وحدانیت تبدیل شد حضرت حدود یک سال قبل از هجرت به معراج رفت که در این سفراز مسجد الحرام به مسجد القصی رفته و از آنجا به آسمان‌های هفت گانه عروج کردند و تا قاب قَوسَینِ اَو اَدنی سیر نمودند.

وی اشاره‌ای به احادیث زیبایی از پیامبر صلح و مهربانی داشت و افزود: رسول اکرم(ص) می‌فرمایند «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند» و یا در حدیث دیگری «هیچ بنده مسلمانی نیست که بیماری را عیادت کند جزء اینکه هفتاد هزار فرشته از ساعاتی که او را عیادت کرده است اگر روز باشد تا غروب آفتاب و اگر شب باشد تا طلوع فجر بر او درود بفرستند».

حجت‌الاسلام رضایی ادامه داد: زید بن ارقم روایت می‌کند تاوقتی که حضرت محمد(ص) هفت سنگ ریزه بر کف دست خود نهاد آن سنگ ریز‌ها بر کف دست آن حضرت تسبیح می‌گفتند بر دست امیر المومنین(ع) نهاد تسبیح کردند در دستان حسنین نیز همینگونه، در این میان اصحاب سنگ ریزه‌ها را دست خود نهادند اما هیچ تسبیحی شنیده نمی‌شد.
 
این مدرس حوزه گفت: علت را جویا شدند حضرت فرمود «آنها بر دست پیغمبری، وصی پیغمبری و عترت پیغمبری تسبیح می کنند جز انبیا و عترت ایشان کس دیگری را این کار را نمی‌باشد» و یا در روایت دیگری که ابوجهل از اقام پلید خود جهت کشتن آن حضرت سخن به میان می‌آورد فردا چون محمد(ص) مشغول نماز شود باید کار او را بسازم.

وی ابراز کرد: راوی می‌گوید روز دیگر آمدم در حالی که آن حضرت درجایی که همیشه در آن نماز می‌خواند صبح می‌کرد، ابوجهل نزد آن حضرت رفت اما بدون درنگ و در نهایت اضطراب و ترس برگشت قریش گفتند چرا به این زودی بازگشتی، گفت چون پیامبر(ص) بر سجده رفت خواستم سنگی بر سرش بزنم ناگاه شیری مهیبی دیدم که هرگز بدان صلابت ندیده و نشنیده بودم بر من حمله آورد و من از ترس گریختم.

حجت‌الاسلام رضایی ادامه داد: پس برماست تا قدر رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) چنین گوهر‌های ارزشمندی را بدانیم و با اطاعت از خدای آنان و عمل به سنت پیغمبر اکرم(ص) سیره این امام رحمت را در جامعه خود و بلاد‌های دیگر ترویج دهیم تا ننگی که داعش بر چهره مسلمانان قرار داد را از دیدگاه ادیان دیگر پاک کنیم و نشان دهیم که چه الگوی بزرگی برای خود، ازادی خواهان و همه انسان‌ها داریم.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار