رامین ٢٢ساله هم در بازجوییها گفت: من طلبم را میخواستم. مدتی نزد پدرم کار کردم و او پولم را نداد. بههمینخاطر با او درگیر شدم. اول نظیر به او ضربه زد و بعد من هم ضربهای زدم. پس از قتل جسد را دفن و یک فقره چک چهارمیلیونی از جیب او سرقت کردم.
با تکمیلشدن تحقیقات، متهمان در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شدند. با ارسال پرونده به دیوانعالی کشور، حکم متهمان نقض و پرونده برای رفع نقص به دادگاه ارجاع شد. از سوی دیگر برادر مقتول بهعنوان تنها اولیایدم رضایت خود را اعلام کرد. دیروز متهمان از جنبه عمومی جرم و برای رفع نقص دیوانعالی کشور بار دیگر پای میز محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای این جلسه نظیر در دفاع از خود گفت: من مقتول را به آن خرابه بردم، اما مرتکب قتل نشدم. رامین با پدرش درگیر شد و او را با ضربههای کلنگ کشت. من فقط با دسته کلنگ ضربهای به دست او زدم. اتهام قتل را قبول ندارم و قاتل رامین است.
رامین نیز در دفاع از خود اتهام قتل عمدی را رد کرد و گفت: نظیر، پدرم را کشت و من فقط شاهد قتل بودم. بعد از جنایت هم فقط چک را سرقت کردم. اعترافاتم در پلیس آگاهی را قبول ندارم. تحت فشار اعتراف کردم و در این جنایت نقشی نداشتم. پس از دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند و متهمان را به حبس محکوم کردند. این در حالی بود که هر دو متهم قتل را انکار کردند. آنها به رأی صادره اعتراض کردند و پرونده دوباره به دیوانعالی کشور رفت. روز گذشته با توجه به نقصی که دیوانعالی کشور به رأی وارد کرده بود، پرونده برای رسیدگی مجدد به دادگاه بازگردانده شد و هر دو متهم پای میز محاکمه رفتند. اینبار رامین خطاب به قضات گفت میخواهم اعتراف کنم، چون نمیتوانم عذاب وجدانی را که گرفتارش هستم تحمل کنم. او گفت: من بهخاطر اختلاف مالیای که با پدرم داشتم، دست به این کار زدم. میدانستم او گوسفندهایش را فروخته است و مقدار زیادی پول دارد، من هم برای اینکه بتوانم پولم را از او بگیرم درخواست کردم به کلبه بیاید، پدرم حاضر نشد پول را بدهد و ما با هم درگیر شدیم. اینطور بود که به سمتش حمله کردم. من با کلنگ ضرباتی هم به سر او زدم. حالا هم که برادرم رضایت داده است، اگر دیه هم بخواهد حاضرم پرداخت کنم.
سپس دوست متهم که با او همدستی کرده بود، در جایگاه حاضر شد. او گفت: تنها پسر مقتول که ولیدم محسوب میشود، بدون قیدوشرط اعلام گذشت کرده است. من هم اتهام را قبول دارم و حرفی برای گفتن ندارم.